geylan - جیلان

The entry is a dictionary list for the word geylan - جیلان
جیلان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ جَ ] (ع اِ) سنگ ریزه ها که باد از
جایی بجایی برد. (منتهی الارب). آن سنگ
ریزه که باد آرد. (مهذب الاسماء).
|| خاک. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || صلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(ع مص) گرد برآمدن. (منتهی
الارب). جول و جولة و جَوَلان. (منتهی
الارب). رجوع به این کلمات شود. || (اِ) جِ جیل، بمعنی گروهی از مردم. (ذیل اقرب
الموارد). رجوع به جیل شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِ) میوه ایست مانند کُنار که آنرا
سنجد و سنجد گیلان نیز میگویند و بتازیش
عناب خوانند و اصح با جیم فارسی چیلان
است. (شرفنامهٔ منیری). سنجد گرگانی.
(اسدی). پستنک. (حاشیهٔ فرهنگ اسدی
نخجوانی). پستانک. عبیر. (حاشیهٔ فرهنگ
اسدی نخجوانی). غبیرا. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) معرب گیلان، ولایتی است
بعجم. (منتهی الارب). رجوع به گیلان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) قومی از مردم فارس که از
نواحی استخر به بحرین هجرت کردند و در
آنجا به کشاورزی و حفر قنات و غرس
اشجار پرداختند. (معجم البلدان). قومی
ببحرین ترتیب
دادهٔ کسری. (منتهی الارب).
گروهی هستند در بحرین که کسری آنان را
برای ...