harras - خراس
The entry is a dictionary list for the word harras - خراس
خراس Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ ] (اِ مرکب) آسیای بزرگی را گویند که آنرا با چارپا گردانند نه با آب. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). آسیای بزرگ که به خر و ستورش گردانند. (از شرفنامهٔ منیری). آسیای
بزرگ و اس ...
بزرگ و اس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ ] (ع اِ) زاج سور. طعام ولادت. خُرس. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خرس در این لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ ر را ] (ع ص) خم فروش.
خم گر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس).
خم گر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مولای عتبةبن غزوان و از مهاجران و بدری بود. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص ۲۲۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان قاقازان بخش ضیاءآباد شهرستان قزوین. این ده در نودهزارگزی شمال ضیاءآباد و ۱۸هزارگزی راه عمومی واقع است. به آنجا ۵۵ تن سکنه از
طایفهٔ غیاثوند زندگی می کنند که در زمستان به ارس آباد ...
طایفهٔ غیاثوند زندگی می کنند که در زمستان به ارس آباد ...