haraz - خراز
The entry is a dictionary list for the word haraz - خراز
خراز Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خَرّاز [مفرد]:
1- إسكاف، من حرفته خياطة الجلد ونحوه "خرّاز ماهر- حذق الخرَّازُ نَظْم الخَرَز".
2- صانع الخَرَز.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (ع ص) دوزندهٔ درز موزه و جز آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء):
ای خردمند نارسیده بدان
گرگ درنده کی بود خراز.سنائی.
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن.خاقانی.
ای خردمند نارسیده بدان
گرگ درنده کی بود خراز.سنائی.
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن.خاقانی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ ] (اِخ) نام کوهی است این کوه را حراز و طراز و جراز هم در نسخ متعدد ضبط کرده اند. (یادداشت بخط مؤلف):
بگذرد زود بیکساعت از پول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.
منوچهری.
قامت کوتاه دارد ...
بگذرد زود بیکساعت از پول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.
منوچهری.
قامت کوتاه دارد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) احمدبن خراز یکی از رواتست و از ابوالحسن مداینی تصانیف بسیاری روایت دارد. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) احمدبن عیسی الخراز صوفی، مکنی به ابوسعید. او را «ماه صوفیان» میگویند (قمرالصوفیه) او تصانیف بسیار در علوم صوفیان دارد و نیز او راست مجاهدات و ریاضات
بسیار. جنید بغدادی دربارهٔ او گفته ...
بسیار. جنید بغدادی دربارهٔ او گفته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) خالدبن حبان الخراز، مکنی به ابوزید از اهل رقه بود و از گروهی حدیث شنید او مردمان را پند میداد و آنها او را می ستودند. بعضی او را از ثقات دانسته و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) عبدالرحمان بن خالد خراز از اهل سپاهان بود و از نعمان بن عبدالسلام حدیث شنید، ولی جز پسرش موسی بن عبدالرحمن کسی از او حدیث نکرد. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) عبداللََّه بن عون حلالی الخراز از اهل بغداد بود و از مالک بن انس و بسیاری از بزرگان حدیث شنید و حرث بن ابی اسامة و گروهی از روات از وی روایت دارند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) عبیدبن الاحبس البصری الخراز، مکنی به ابومالک از راویان است. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) محمدبن احمدبن عبادالخراز از بغدادیان بود و از هاشم رفاعی و حسن بن عرفه حدیث شنید و در مکه حدیث گفت. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) محمدبن اسحاق بن اسد خراز، مکنی به ابوجعفر و معروف به زریق از راویانست. اصل او از هرات بود. خطیب میگوید: جز نیکی چیزی دربارهٔ او نشنیدم. او شوال سال
۲۸۴ هـ . ...
۲۸۴ هـ . ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) محمدبن خالد خراز رازی از روایانست. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خَ رْ را ] (اِخ) مقاتل بن دوالدوز الخراز (که نام اصلی وی مقاتل بن حبان الخراز رقی است) جد احمدبن یحیی بن خالدبن حبان مقری بود. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(خَ رّ) [ ع . ] (ص فا.)1 - موزه دوز، مَشک - دوز. 2 - آن که مهره و آینه و گردن
بند و مانند آن فروشد.
بند و مانند آن فروشد.