hazv - حذو
The entry is a dictionary list for the word hazv - حذو
حذو Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَذْو [مفرد]: مصدر حذا| حذوك النَّعلَ بالنَّعل [مثل]: يُضرَب للشيئين المتماثلين.
• الحَذْو: (عر) من أجزاء القافية، وهو حركة الحرف الذي قبل الرِّدْف.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ذْوْ ] (ع مص) حِذاء. برابر کسی
نشستن. (تاج المصادر بیهقی). برابر چیزی
بودن. برابر چیزی نشستن. مقابل شدن. در
برابر نشستن. (منتهی الارب). || در برابر
چیزی افتادن. (تاج المصادر بیهقی). برابر
کسی یا چیزی ...
نشستن. (تاج المصادر بیهقی). برابر چیزی
بودن. برابر چیزی نشستن. مقابل شدن. در
برابر نشستن. (منتهی الارب). || در برابر
چیزی افتادن. (تاج المصادر بیهقی). برابر
کسی یا چیزی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ذْوْ ] (ع اِ) برابر. حِذة. حذوة: داره
حذو داری. (منتهی الارب)؛ خانهٔ او روبرو
(مقابل، برابر) خانهٔ من است. || (اصطلاح
عروض) حرکت قبل از رَویّ. الحذو فی
العروض، حرکة مثل الردف. نام ...
حذو داری. (منتهی الارب)؛ خانهٔ او روبرو
(مقابل، برابر) خانهٔ من است. || (اصطلاح
عروض) حرکت قبل از رَویّ. الحذو فی
العروض، حرکة مثل الردف. نام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برابر کردن . 2 - پیروی ، تتبع کردن (شاعر یا نویسنده ای
را).
را).
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
(حذو)
II
حَذْوٌ
подражание; * حذوَهُ напротив чего-л. ; напротив него