esev - اسو
The entry is a dictionary list for the word esev - اسو
اسو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِ) طرف. (برهان) (انجمن آرا). سو.
(برهان). سوی. (جهانگیری) (انجمن آرا).
جانب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج):
خری که کاه و جو وی ز برگ تاک و تکسک
مراغه کردن و غلطیدنش اسو با سو.
سوزنی (در هجو جلالی شاعر که ...
(برهان). سوی. (جهانگیری) (انجمن آرا).
جانب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج):
خری که کاه و جو وی ز برگ تاک و تکسک
مراغه کردن و غلطیدنش اسو با سو.
سوزنی (در هجو جلالی شاعر که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِمص) مخفف اوسو باشد که بمعنی
ربودن و ربایندگی و ربایش است. (برهان).
ربودن و ربایندگی و ربایش است. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ وْ ] (ع مص) دوا کردن. دارو کردنِ
جراحت. (زوزنی). دارو کردنِ خستگی. دارو
بر جراحت کردن. (تاج المصادر). مرهم
نهادن. علاج کردن. مداواة کردن. طبابت.
|| اصلاح کردن میان دو تن یا جماعتی را.
نیک ...
جراحت. (زوزنی). دارو کردنِ خستگی. دارو
بر جراحت کردن. (تاج المصادر). مرهم
نهادن. علاج کردن. مداواة کردن. طبابت.
|| اصلاح کردن میان دو تن یا جماعتی را.
نیک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ سُ ] (اِخ) درهٔ جبال پیرنه (پیرنهٔ
سفلی)، که سیلاب اسو از آن گذرد و بسیلاب
اُلُرُن پیوندد.
سفلی)، که سیلاب اسو از آن گذرد و بسیلاب
اُلُرُن پیوندد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) دهی از دهستان القورات بخش
حومهٔ شهرستان بیرجند، ۴۸۰۰۰ گزی شمال
بیرجند سر راه مالرو عمومی. کوهستانی،
معتدل. سکنهٔ آن ۵۴۹ تن. شیعه. زبان:
فارسی. آب آن از قنات است. محصول آن
غلات، تریاک، بنشن. شغل اهالی ...
حومهٔ شهرستان بیرجند، ۴۸۰۰۰ گزی شمال
بیرجند سر راه مالرو عمومی. کوهستانی،
معتدل. سکنهٔ آن ۵۴۹ تن. شیعه. زبان:
فارسی. آب آن از قنات است. محصول آن
غلات، تریاک، بنشن. شغل اهالی ...