Piri - پری
The entry is a dictionary list for the word Piri - پری
پری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
peri
Farsça - Türkçe sözlük
peri
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) موجود متوهم صاحب پر که
اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً
نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد.
فرشته، مقابل دیو. همزاد. جان. جن. جنی.
جِنَّة. خافی. خافیه. خافیاء. حوری. مَلک.
روحانی. خندله. (منتهی الارب). نوعی ...
اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً
نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد.
فرشته، مقابل دیو. همزاد. جان. جن. جنی.
جِنَّة. خافی. خافیه. خافیاء. حوری. مَلک.
روحانی. خندله. (منتهی الارب). نوعی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (ق) دوهنگام پیش. دوبار پیش.
مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که
روز پیش دیروز است. (برهان قاطع). پری،
روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باشد و
پریر نیز به یای مجهول است چون یای
مجهول و ...
مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که
روز پیش دیروز است. (برهان قاطع). پری،
روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باشد و
پریر نیز به یای مجهول است چون یای
مجهول و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ / پُ رْ ری ] (حامص) حالت و
چگونگی پر. آکندگی. زفتی. مملوی. اِمتلاء.
مِلاء. مِلائة. انباشتگی. بَشم. کظة:
نیشکری باش ز پُرّی خموش
چند زدن چون نی خالی خروش.
امیرخسرو.
- || ...
چگونگی پر. آکندگی. زفتی. مملوی. اِمتلاء.
مِلاء. مِلائة. انباشتگی. بَشم. کظة:
نیشکری باش ز پُرّی خموش
چند زدن چون نی خالی خروش.
امیرخسرو.
- || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) مؤلف قاموس الاعلام گوید:
نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم
و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن
تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و
چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی
خرپوت به ...
نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم
و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن
تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و
چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی
خرپوت به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پْری / پِ ] (اِخ) (مارکیز دو...)
محبوبهٔ دوک دو بوربن، وزیر لوئی پانزدهم.
وی بسال ۱۶۹۸ م. در پاریس متولد و در
۱۷۲۷ م. درگذشت.
محبوبهٔ دوک دو بوربن، وزیر لوئی پانزدهم.
وی بسال ۱۶۹۸ م. در پاریس متولد و در
۱۷۲۷ م. درگذشت.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پِ ] (فرانسوی، اِ) لقب و منصب
پر. || اقطاع و تیولی که متعلق به مقام پر
بود. || مقام اعضاء مجلس لردها در
انگلستان معاصر. || مقام اعضاء مجلس ...
پر. || اقطاع و تیولی که متعلق به مقام پر
بود. || مقام اعضاء مجلس لردها در
انگلستان معاصر. || مقام اعضاء مجلس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پَ) (اِ.) 1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار
لطیف .
لطیف .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پَ) (ق .) مخفف پریر، بر سر واژه های شب و روز می آید و معنای دو شب پیش یا دو روز
پیش را می دهد.
پیش را می دهد.
Piri - پری other entries
Next Words