İmâr - عمار
The entry is a dictionary list for the word İmâr - عمار
عمار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
ağır başlı; ayarlı; inançlı; inşaatçı; mimar; mümin; mütedeyyin; vakarlı; vakur
Arapça - Türkçe sözlük
عَمَّار
1. mütedeyyin
Anlamı: dindar
2. inşaatçı
Anlamı: yapı işlerini yöneten, yapı ustası
3. inançlı
Anlamı: inancı olan, imanlı
4. mimar
Anlamı: yapıların planını yapan ve yöneten kimse
5. ayarlı
Anlamı: ayarlanmış, doğru çalışması sağlanmış
6. vakarlı
Anlamı: ağırbaşlı
7. mümin
Anlamı: inanan, inançlı, imanlı
8. vakur
Anlamı: ağır başlı
9. ağır başlı
Anlamı: davranışları ölçülü, olgun kimse
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع مص) تحیت و تهنیت گفتن. (از
متن اللغة). رجوع به عَمارة و عِمارة شود.
|| دیر ماندن و دیر زیستن. (از ناظم
الاطباء). رجوع به عَمر و عُمر و عَمارة شود.
|| ...
متن اللغة). رجوع به عَمارة و عِمارة شود.
|| دیر ماندن و دیر زیستن. (از ناظم
الاطباء). رجوع به عَمر و عُمر و عَمارة شود.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع اِ) عماری. (ناظم الاطباء).
عماری را گویند و آن چیزی است دراز شبیه
به کجاوه و به عربی هودج خوانند. (برهان
قاطع). صاحب آنندراج پس از نقل معنی
کلمه آنچنان که در برهان آمده است ...
عماری را گویند و آن چیزی است دراز شبیه
به کجاوه و به عربی هودج خوانند. (برهان
قاطع). صاحب آنندراج پس از نقل معنی
کلمه آنچنان که در برهان آمده است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (ع ص) مرد بسیار نمازگزار و
بسیار روزه دار. (ناظم الاطباء) (از منتهی
الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از
اقرب الموارد). بسیار عبادت کننده و متعبد.
(از متن اللغة). || قوی ...
بسیار روزه دار. (ناظم الاطباء) (از منتهی
الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از
اقرب الموارد). بسیار عبادت کننده و متعبد.
(از متن اللغة). || قوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مْ ما ] (ع ص، اِ) جِ عامِر. رجوع به
عامر شود. عمره گذاران. معتمرون. (از متن
اللغة). زائرین. (ناظم الاطباء). قدیم در القاب
حاجیان و آنان که زیارت خانهٔ خدا دریافته
بودند، ترکیبات ذیل را ...
عامر شود. عمره گذاران. معتمرون. (از متن
اللغة). زائرین. (ناظم الاطباء). قدیم در القاب
حاجیان و آنان که زیارت خانهٔ خدا دریافته
بودند، ترکیبات ذیل را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) نام کسی که «عماری» را
اختراع کرده است. (ناظم الاطباء) (از برهان
قاطع) (از آنندراج).
اختراع کرده است. (ناظم الاطباء) (از برهان
قاطع) (از آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) مولای بنی هاشم، مکنی
به ابوعبداللََّه. وی تابعی بود. رجوع به
ابوعبداللََّه (عمار...) شود.
به ابوعبداللََّه. وی تابعی بود. رجوع به
ابوعبداللََّه (عمار...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام بطنی است از ثابت، از
سِنجارة، از شَمَّر طائیة. این بطن به دو قسمت
عجارشة و ذیاب تقسیم میشود. (از معجم
قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از
عشائر العراق عزاوی ص ۱۸۴).
سِنجارة، از شَمَّر طائیة. این بطن به دو قسمت
عجارشة و ذیاب تقسیم میشود. (از معجم
قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از
عشائر العراق عزاوی ص ۱۸۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام بطنی است از دَواسِر که آن
یکی از قبایل بادیهٔ نجد باشد. (از معجم
قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از
تاریخ نجد تألیف الوسی ص ۸۹).
یکی از قبایل بادیهٔ نجد باشد. (از معجم
قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از
تاریخ نجد تألیف الوسی ص ۸۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام یکی از مشهورترین قبایل
زیدیة در بلاد قعطیة، واقع در جنوب
شبه جزیرهٔ عرب است. (از معجم قبائل العرب
عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از تاریخ سینا
تألیف نعوم شقیر ص ۶۶۷).
زیدیة در بلاد قعطیة، واقع در جنوب
شبه جزیرهٔ عرب است. (از معجم قبائل العرب
عمر رضا کحالة ج ۲ ص ۸۲۱ از تاریخ سینا
تألیف نعوم شقیر ص ۶۶۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام فرقه ای است از بنی سعید،
و آن یکی از عشایر شمالی سوریه باشد. (از
معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص
۸۲۱ از عشائر الشام وصفی زکریا ج ۲ ص
۲۱۲).
و آن یکی از عشایر شمالی سوریه باشد. (از
معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج ۲ ص
۸۲۱ از عشائر الشام وصفی زکریا ج ۲ ص
۲۱۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن ابی سلامةبن
عبداللََّه بن عمران بن رأس بن دالان همدانی
دالانی. تابعی بود. رجوع به عمار همدانی
شود.
عبداللََّه بن عمران بن رأس بن دالان همدانی
دالانی. تابعی بود. رجوع به عمار همدانی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن ابی سلیمان. وی فقیه
کوفه بود و ذکر او در العقد الفرید آمده است.
رجوع به العقد الفرید ابن عبدربه ج ۳ ص
۳۶۷ شود.
کوفه بود و ذکر او در العقد الفرید آمده است.
رجوع به العقد الفرید ابن عبدربه ج ۳ ص
۳۶۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن ابی عمار. وی تابعی
بود. (از منتهی الارب). و در امتاع الاسماع
حدیثی از او نقل شده است. رجوع به
امتاع الاسماع مقریزی ج ۱ ص ۱۰ شود.
بود. (از منتهی الارب). و در امتاع الاسماع
حدیثی از او نقل شده است. رجوع به
امتاع الاسماع مقریزی ج ۱ ص ۱۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن ابی یسر کعب بن
عمرو انصاری. رجوع به عمار انصاری (ابن
کعب بن عمرو...) شود.
عمرو انصاری. رجوع به عمار انصاری (ابن
کعب بن عمرو...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن احمد عجرود شرقی
راشدی. از حکام «تمبکتو». رجوع به عمار
راشدی (ابن احمد...) شود.
راشدی. از حکام «تمبکتو». رجوع به عمار
راشدی (ابن احمد...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن اسماعیل، مکنی به
ابوالنجم. وی از یاران ابومسلم خراسانی بود
و در سال ۱۳۳ هـ .ق. که در سیستان آشوبی
برپا گشته و شایعهٔ کشته شدن عمربن عباس
حاکم سیستان از جانب ابومسلم، ...
ابوالنجم. وی از یاران ابومسلم خراسانی بود
و در سال ۱۳۳ هـ .ق. که در سیستان آشوبی
برپا گشته و شایعهٔ کشته شدن عمربن عباس
حاکم سیستان از جانب ابومسلم، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن اوس بن خالدبن
عبیدبن امیةبن عامربن خطمهٔ انصاری
خطمی. نام او عمارة است، ولی «ذهبی» عمار
گفته است و بنابر عقیدهٔ ابن حجر «عمارة»
صحیح است. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
أوس بن خالد...) ...
عبیدبن امیةبن عامربن خطمهٔ انصاری
خطمی. نام او عمارة است، ولی «ذهبی» عمار
گفته است و بنابر عقیدهٔ ابن حجر «عمارة»
صحیح است. رجوع به عمارهٔ انصاری (ابن
أوس بن خالد...) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن برکات بن جعفربن
برکات بن ابی نمی حسنی. از اشراف و بزرگان
مکه. رجوع به عمار حسنی (ابن برکات بن...)
شود.
برکات بن ابی نمی حسنی. از اشراف و بزرگان
مکه. رجوع به عمار حسنی (ابن برکات بن...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن بَولانیّة. جوالیقی
بیتی از او در کتاب المعرب نقل میکند و
مینویسد که شرح حالی از وی به دست نیامد.
رجوع به المعرب جوالیقی ج ۱ ص ۳۳۶ مادهٔ
«النورج» شود.
بیتی از او در کتاب المعرب نقل میکند و
مینویسد که شرح حالی از وی به دست نیامد.
رجوع به المعرب جوالیقی ج ۱ ص ۳۳۶ مادهٔ
«النورج» شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن حمید. برخی آن را
نام ابوزهیر ثقفی دانسته اند. رجوع به عمار
ثقفی شود.
نام ابوزهیر ثقفی دانسته اند. رجوع به عمار
ثقفی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن حمیدهٔ تونسی
مالکی. رجوع به عمار تونسی (ابن حمیدة...)
شود.
مالکی. رجوع به عمار تونسی (ابن حمیدة...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن خالد. محدث بود و از
جریر روایت کرده است. رجوع به کتاب
المصاحف سجستانی چ اول ص ۱۰۱ شود.
جریر روایت کرده است. رجوع به کتاب
المصاحف سجستانی چ اول ص ۱۰۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن رجاء تغلبی
استرآبادی، مکنی به ابویاسر. رجوع به عمار
تغلبی شود.
استرآبادی، مکنی به ابویاسر. رجوع به عمار
تغلبی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن زربی بصری، مکنی
به ابومعتمر. محدث بود و از معتمربن سلیمان
روایت میکرد. رجوع به ابومعتمر (عماربن...)
شود.
به ابومعتمر. محدث بود و از معتمربن سلیمان
روایت میکرد. رجوع به ابومعتمر (عماربن...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن زیادبن سکن. وی
صحابی بود و «ابن الکلبی» گوید که او در
غزوهٔ بدر شهید گشت. اما «ابن فتحون» بر آن
است که «عماربن زیاد» در غزوهٔ احد شهید
گشته است. و گویا این ...
صحابی بود و «ابن الکلبی» گوید که او در
غزوهٔ بدر شهید گشت. اما «ابن فتحون» بر آن
است که «عماربن زیاد» در غزوهٔ احد شهید
گشته است. و گویا این ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن سعد تجیبی. تابعی
بود. رجوع به عمار تجیبی شود.
بود. رجوع به عمار تجیبی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مْ ما ] (اِخ) ابن سعد قرظی. از
فرزندان صحابه. رجوع به عمار قرظی شود.
فرزندان صحابه. رجوع به عمار قرظی شود.
İmâr - عمار other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.