Haşim - هاشم
The entry is a dictionary list for the word Haşim - هاشم
هاشم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع ص) آنکه نان در اشکنه خرد
میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه؛ فهو
هاشم. (اقرب الموارد). || کوه نرم.
(یادداشت مؤلف). || دوشندهٔ شیر.
(یادداشت مؤلف). ج، هُشُم.
میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه؛ فهو
هاشم. (اقرب الموارد). || کوه نرم.
(یادداشت مؤلف). || دوشندهٔ شیر.
(یادداشت مؤلف). ج، هُشُم.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) پدر برخی از سی نفر
شجاعان داود بود. (قاموس کتاب مقدس).
شجاعان داود بود. (قاموس کتاب مقدس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) آچین. پادشاه نشین
غیرمستقل قدیم کشور سوماترا که سابقاً در
دست دولت هلند بوده است. دارای معادن و
مواد نباتی ذیقیمت است. جمعیت آن
۷۱۰۰۰۰ تن و پایتخت آن کوتاراجامیباشد.
غیرمستقل قدیم کشور سوماترا که سابقاً در
دست دولت هلند بوده است. دارای معادن و
مواد نباتی ذیقیمت است. جمعیت آن
۷۱۰۰۰۰ تن و پایتخت آن کوتاراجامیباشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) از اطبای قرن سوم هجری
در مصر و طبیب دربار احمدبن طولون اولین
امیر سلسلهٔ بنی طولون مصر بود. وی شاگرد
سعیدبن توفیل طبیب مخصوص احمدبن
طولون بود و همو وی را به شغل طبابت حرم ...
در مصر و طبیب دربار احمدبن طولون اولین
امیر سلسلهٔ بنی طولون مصر بود. وی شاگرد
سعیدبن توفیل طبیب مخصوص احمدبن
طولون بود و همو وی را به شغل طبابت حرم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) از رواة است. ابوالفرج
عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی
دربارهٔ مرگ عمربن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی
نقل کرده است. رجوع به سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۲۸۰ شود.
عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی
دربارهٔ مرگ عمربن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی
نقل کرده است. رجوع به سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۲۸۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (سلطان...) از حکام
تنکابن. وی در سال ۹۱۰ هـ . ق. بعد از کار کیا
میرسیّد به حکومت تنکابن رسید. هاشم بر
ضد برادر خود سلطان حسن که حکومت
«بیه پیش» را غصب کرده بود شورید، ولی ...
تنکابن. وی در سال ۹۱۰ هـ . ق. بعد از کار کیا
میرسیّد به حکومت تنکابن رسید. هاشم بر
ضد برادر خود سلطان حسن که حکومت
«بیه پیش» را غصب کرده بود شورید، ولی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (سید...) از سادات
مرتضوی هزارجریب منسوب به خانوادهٔ
جبرئیلی که بین سالهای ۹۳۴ و ۹۷۳ هـ . ق.
در هزارجریب (مازندران) حکومت رانده
است. (ترجمهٔ سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۹۱).
مرتضوی هزارجریب منسوب به خانوادهٔ
جبرئیلی که بین سالهای ۹۳۴ و ۹۷۳ هـ . ق.
در هزارجریب (مازندران) حکومت رانده
است. (ترجمهٔ سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۹۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (میر...) از وزراء و حکام
مازندران در دورهٔ صفویه. (ترجمهٔ مازندران
و استرآباد رابینو ص ۱۸۶).
مازندران در دورهٔ صفویه. (ترجمهٔ مازندران
و استرآباد رابینو ص ۱۸۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (میر...) از شعرای قرن نهم
هجری، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی
دربارهٔ وی می نویسد که اول کمانگری میکرد
و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع
نیک دارد. و این بیت را از ...
هجری، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی
دربارهٔ وی می نویسد که اول کمانگری میکرد
و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع
نیک دارد. و این بیت را از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
نودان بخش کوهمرهٔ نودان شهرستان
کازرون، واقع در ۹ هزارگزی شمال نودان و
شمال کوه تل مرگ و جنوب رودخانهٔ شاپور.
در دامنه قرار گرفته. هوای آن معتدل
مالاریایی است با ۸۳ تن ...
نودان بخش کوهمرهٔ نودان شهرستان
کازرون، واقع در ۹ هزارگزی شمال نودان و
شمال کوه تل مرگ و جنوب رودخانهٔ شاپور.
در دامنه قرار گرفته. هوای آن معتدل
مالاریایی است با ۸۳ تن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن ابی هاشم کوفی.
محدث است و از پدرش روایت کرده.
ابن حبان او را ثقه ذکر کرده است. (لسان
المیزان ج ۶ ص ۱۸۴).
محدث است و از پدرش روایت کرده.
ابن حبان او را ثقه ذکر کرده است. (لسان
المیزان ج ۶ ص ۱۸۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن احمدبن حسین بن
سلیمان الموسوی احسائی. فقیه امامی از
مردم احساء (نجد) بود. وی به سال ۱۳۰۹
هـ . ق. وفات یافت و از جمله آثارش: کتاب
«انموذج الحق المبین-خ» در اصول فقه ...
سلیمان الموسوی احسائی. فقیه امامی از
مردم احساء (نجد) بود. وی به سال ۱۳۰۹
هـ . ق. وفات یافت و از جمله آثارش: کتاب
«انموذج الحق المبین-خ» در اصول فقه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن اخی الابرد. جاحظ از
قول احمدبن عبدالرحمان الحرانی، داستانی
دربارهٔ مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم
حاکم بغداد در زمان مأمون و معتصم و الواثق
آورده و در آن ذکری از هاشم که یکی از
مهمانان ...
قول احمدبن عبدالرحمان الحرانی، داستانی
دربارهٔ مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم
حاکم بغداد در زمان مأمون و معتصم و الواثق
آورده و در آن ذکری از هاشم که یکی از
مهمانان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حازم بن ابی نمی.
امیری از بزرگان یمن که از سال ۱۰۳۶ تا
۱۰۳۹ هـ . ق. حکومت بیت الفقیه (شهری در
تهامهٔ یمن) و توابعش را عهده دار بود. سپس
والی لجب و محرق گردید و ...
امیری از بزرگان یمن که از سال ۱۰۳۶ تا
۱۰۳۹ هـ . ق. حکومت بیت الفقیه (شهری در
تهامهٔ یمن) و توابعش را عهده دار بود. سپس
والی لجب و محرق گردید و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حرملةبن الاشعر
المری. از قبیلهٔ بنی مرة پسر عوف بن ذبیان.
وی از سواران و جنگجویان دورهٔ جاهلیت
عرب و رئیس و مهتر قبیلهٔ بنی مرةبن عوف
بود. معاویةبن عمرو السلمی برادر خنساء
شاعرهٔ معروف دورهٔ جاهلیت، ...
المری. از قبیلهٔ بنی مرة پسر عوف بن ذبیان.
وی از سواران و جنگجویان دورهٔ جاهلیت
عرب و رئیس و مهتر قبیلهٔ بنی مرةبن عوف
بود. معاویةبن عمرو السلمی برادر خنساء
شاعرهٔ معروف دورهٔ جاهلیت، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حسان. صاحب عیون
الاخبار، داستانی از قول وی که او نیز از قول
مردی از قبیله بنی تمیم نقل کرده، در کتاب
خود آورده است. برای اطلاع بیشتر رجوع به
عیون الاخبار ج ۴ ...
الاخبار، داستانی از قول وی که او نیز از قول
مردی از قبیله بنی تمیم نقل کرده، در کتاب
خود آورده است. برای اطلاع بیشتر رجوع به
عیون الاخبار ج ۴ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حسن بن محمد
الرستمی، مکنی به ابوغالب. صاحب ترجمهٔ
محاسن اصفهان ابیات زیر را که در وصف
اصفهان است به وی نسبت داده:
اذا احیاءالبلاد لنا حیاها
و اردی من عز الیه صداها
سقی الارض المدینة ماء ورد
زکی العرف ...
الرستمی، مکنی به ابوغالب. صاحب ترجمهٔ
محاسن اصفهان ابیات زیر را که در وصف
اصفهان است به وی نسبت داده:
اذا احیاءالبلاد لنا حیاها
و اردی من عز الیه صداها
سقی الارض المدینة ماء ورد
زکی العرف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن حسین بن عمر عیسی
الشافعی. نحوی است و به حدیث و لغت
مشغول بود. از مردم حلب و مدرس مدرسهٔ
بهائیه حلب بود، سپس به تدریس حدیث در
جامع کبیر و جامع عادلیه پرداخت. از آثار
اوست: ...
الشافعی. نحوی است و به حدیث و لغت
مشغول بود. از مردم حلب و مدرس مدرسهٔ
بهائیه حلب بود، سپس به تدریس حدیث در
جامع کبیر و جامع عادلیه پرداخت. از آثار
اوست: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن خدیج. از معاصران و
نزدیکان یزیدبن حاتم والی مصر بود. صاحب
عقدالفرید آرد: روزی ابویقظان القیسی بر
یزیدبن حاتم والی مصر وارد شد. حاتم،
هاشم بن خدیج را که در مجلسی حاضر بود
اشارت کرد که با ابویقظان ...
نزدیکان یزیدبن حاتم والی مصر بود. صاحب
عقدالفرید آرد: روزی ابویقظان القیسی بر
یزیدبن حاتم والی مصر وارد شد. حاتم،
هاشم بن خدیج را که در مجلسی حاضر بود
اشارت کرد که با ابویقظان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن زید الدمشقی. محدث
است. از نافع و جز او روایت دارد. عثمان بن
سعید الدرامی در کتاب «الاطعمة» و ابوحاتم
رازی وی را در حدیث و روایت ضعیف
دانسته اند. صدقةالسمین و سویدبن عبدالعزیز
و ...
است. از نافع و جز او روایت دارد. عثمان بن
سعید الدرامی در کتاب «الاطعمة» و ابوحاتم
رازی وی را در حدیث و روایت ضعیف
دانسته اند. صدقةالسمین و سویدبن عبدالعزیز
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن سُعَیدبن سهم بن
عمروبن هصیص القرشی. از حکام و
فرمانروایان قریش در دورهٔ جاهلیت بود. وی
از مردم مکه و جد عمروبن عاص (بن وائل بن
هاشم) سردار جنگهای دورهٔ اسلامی است.
(از اعلام زرکلی چ ...
عمروبن هصیص القرشی. از حکام و
فرمانروایان قریش در دورهٔ جاهلیت بود. وی
از مردم مکه و جد عمروبن عاص (بن وائل بن
هاشم) سردار جنگهای دورهٔ اسلامی است.
(از اعلام زرکلی چ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن صبیح. محدث است و
از ابن جریح روایت دارد. بیهقی حدیث وی را
حدیث منکر نوشته است. (لسان المیزان ج ۶
ص ۱۸۴).
از ابن جریح روایت دارد. بیهقی حدیث وی را
حدیث منکر نوشته است. (لسان المیزان ج ۶
ص ۱۸۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن العباس المصری. از
شعرای مصر است که به قول ابن فضل اللََّه در
مصر مانند او وجود نداشت. این بیت از
اوست:
کان بیاض البدر من خلف نخلة
بیاض بنان فی اخضرار نقوش.
(حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة
ج ...
شعرای مصر است که به قول ابن فضل اللََّه در
مصر مانند او وجود نداشت. این بیت از
اوست:
کان بیاض البدر من خلف نخلة
بیاض بنان فی اخضرار نقوش.
(حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة
ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عبدالاعلی الفزاری. از
خطباء و رواة است. (البیان و التبیین
ص ۲۷۸).
خطباء و رواة است. (البیان و التبیین
ص ۲۷۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عبدالعزیزبن هاشم،
مکنی به ابوخالد. از وزرای دولت اموی
اندلس، اصلش از موالی عثمان بن عفان بود
امیر محمدبن عبدالرحمن اموی. سلطان
اندلس وی را گرامی داشت و به وزارت
انتخاب کرد و او را والی ...
مکنی به ابوخالد. از وزرای دولت اموی
اندلس، اصلش از موالی عثمان بن عفان بود
امیر محمدبن عبدالرحمن اموی. سلطان
اندلس وی را گرامی داشت و به وزارت
انتخاب کرد و او را والی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (الشیخ...) ابن عبدالعزیز
المحمدی الشافعی الاشعری القادری الهرری،
مکنی به ابوعبداللََّه. از اوست: «الفتح الرحمانی
فی الصلوة علی اشرف النوع الانسانی سیدنا
محمد مصطفی العدنانی». (معجم المطبوعات
ج ۲ ستون ۱۸۸۷).
المحمدی الشافعی الاشعری القادری الهرری،
مکنی به ابوعبداللََّه. از اوست: «الفتح الرحمانی
فی الصلوة علی اشرف النوع الانسانی سیدنا
محمد مصطفی العدنانی». (معجم المطبوعات
ج ۲ ستون ۱۸۸۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن علی
التنوخی، البعلی الشافعی، مکنی به ابومحمد و
ملقب به نجم الدین. از شاگردان شیخ
تاج الدین بن الفرکاح بود. در دمشق و قاهره
استماع حدیث کرد. و مدتی مدرس مدرسهٔ
الصارمیه بود. رسالاتی ...
التنوخی، البعلی الشافعی، مکنی به ابومحمد و
ملقب به نجم الدین. از شاگردان شیخ
تاج الدین بن الفرکاح بود. در دمشق و قاهره
استماع حدیث کرد. و مدتی مدرس مدرسهٔ
الصارمیه بود. رسالاتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن عبدمناف بن قصی بن
کلاب بن مرة. جد سلسهٔ بنی هاشم و از اجداد
پیغمبر اسلام (ص) و یکی از بزرگان و معارف
و رؤسای قریش در عهد خود بود. در مکه به
دنیا ...
کلاب بن مرة. جد سلسهٔ بنی هاشم و از اجداد
پیغمبر اسلام (ص) و یکی از بزرگان و معارف
و رؤسای قریش در عهد خود بود. در مکه به
دنیا ...