ثابت
The entry is a dictionary list for the word ثابت
ثابت Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
değişmez; durağan; gayrimenkul; muhakkak; sabit
Arapça - Türkçe sözlük
ثَابِت
1. değişmez
Anlamı: sabit olan
2. sabit
Anlamı: yerinden oynamayan
3. durağan
Anlamı: yerini değiştirmeyen
4. muhakkak
Anlamı: gerçekliği kesinleşmiş
5. gayrimenkul
Anlamı: taşınmaz
Farsça - Türkçe sözlük
sabit, değişmez
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
ثابِت [مفرد]: ج ثوابت:
1- اسم فاعل من ثبَتَ/ ثبَتَ على/ ثبَتَ في| ثابت الجَأْش/ ثابت الجَنان/ ثابت القلب: شجاع، لايستخفه الفزع، هادئ، رصين، صامد غير خائف- ثابت الخُطَى: مطّرد لايحيد، مُتَّزِن- ثابت القَدَم/ ثابت العَزْم: حازم.
2- ما لا يتحرك أو ينتقل "محل إقامة ثابت- محرّك ثابت: لايبرح الموضع الذي ثبت فيه"| أملاك ثابتة/ أموال ثابتة: ممتلكات كالأراضي والبيوت- ثابت الاتِّجاه: ذو اتِّجاه واحد مطّرد ومستمرّ.
3- (جب) عدد لايتغيَّر، ضد متحوِّل.
4- عكس متغيِّر أو متحوِّل.
• ثابت الحرارة: (فز) محافظ على حرارة جسميّة ثابتة نسبيًّا وتكون مستقلَّة عن حرارة البيئة المحيطة.
• القول الثَّابت: الذي ثبت بالحجَّة والبرهان في قلب صاحبه "{يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا}".
• نجم ثابت:
1- (فك) نجم لايدور حول الشمس ولايستمدّ نوره منها.
2- (فك) نجم بعيد عن الأرض يبدو موقعه بالنسبة للنجوم الأخرى ثابتًا، يمكن قياس حركته عن طريق المراقبة الدقيقة لفترات طويلة من الزمن.
• سُرْعة ثابتة: (فز) معدَّل سرعة الجسم إذا لم تتغيّر سرعته أو اتجاهه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (ع ص) نعت فاعلی از ثبات و
ثبوت. پابرجا. برقرار. مُزلَئم. سجّین. محکم.
استوار. (دهار). پایدار. پاینده. مقرر. ایستاده.
ایستنده. برقرار. بارد:
فتح است کز او ملک بود ثابت و دین راست.
زین بیش ...
ثبوت. پابرجا. برقرار. مُزلَئم. سجّین. محکم.
استوار. (دهار). پایدار. پاینده. مقرر. ایستاده.
ایستنده. برقرار. بارد:
فتح است کز او ملک بود ثابت و دین راست.
زین بیش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن زهرون.
طبیب حرانی مکنی به ابی الحسن. مؤلف
مطرح الأنظار گوید
کنیت او ابوالحسن و از
اطبای مشهور مائهٔ چهارم هجری، و بوفور
علم و حدس صائب معروف بود. عبیداللََّه بن
جبرئیل گوید در ایامی ...
طبیب حرانی مکنی به ابی الحسن. مؤلف
مطرح الأنظار گوید
کنیت او ابوالحسن و از
اطبای مشهور مائهٔ چهارم هجری، و بوفور
علم و حدس صائب معروف بود. عبیداللََّه بن
جبرئیل گوید در ایامی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن ابی ثابت علی بن عبداللََّه
ابومحمد کوفی. زبیدی گوید: وی بزرگترین
اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است
بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم
گوید به نقل از سکری که ...
ابومحمد کوفی. زبیدی گوید: وی بزرگترین
اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است
بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم
گوید به نقل از سکری که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن اثلة الانصاری الاوسی.
صحابی است. او در غزوهٔ خیبر درجهٔ شهادت
یافت.
صحابی است. او در غزوهٔ خیبر درجهٔ شهادت
یافت.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن اسلم البنانی مکنی به
ابومحمد. تابعی و صاحب حسن بصری و
انس بن مالک است. صاحب صفةالصفوة
از
بکربن عبداللََّه روایت کند که ثابت البنانی
پارساترین مردم زمان خود بود و نیز از
سهل بن اسلم آورده ...
ابومحمد. تابعی و صاحب حسن بصری و
انس بن مالک است. صاحب صفةالصفوة
از
بکربن عبداللََّه روایت کند که ثابت البنانی
پارساترین مردم زمان خود بود و نیز از
سهل بن اسلم آورده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن اسلم بن عبدالوهاب
الحلبی النحوی مکنی به ابی الحسین خازن.
صاحب طبقات از ذهبی آورده است که ثابت
یکی از کبار نحویین و شیعی و متولی خزانهٔ
سیف الدوله بحلب بود و او راست کتابی در
تعلیل ...
الحلبی النحوی مکنی به ابی الحسین خازن.
صاحب طبقات از ذهبی آورده است که ثابت
یکی از کبار نحویین و شیعی و متولی خزانهٔ
سیف الدوله بحلب بود و او راست کتابی در
تعلیل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن اقرم بن ثعلبةبن عدی بن
العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در
کتاب الاصابة
گوید: موسی بن عقبة او را
صحابی بدری شمرده است. ارباب مغازی
متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر
بدست طلیحةبن ...
العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در
کتاب الاصابة
گوید: موسی بن عقبة او را
صحابی بدری شمرده است. ارباب مغازی
متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر
بدست طلیحةبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن ثاوان نجم الدین
ابوالبقاء التفلیسی الصوفی. صاحب
فوات الوفیات قطعهٔ ذیل را ازو آورده است
:
اغتنم یومک هذاانما یومک ضیف
وانتهب فرصة عمرحاضر فالوقت سیف
لا تضیع هذه الانفاس فالتضییع حیف
عد عن سوف ...
ابوالبقاء التفلیسی الصوفی. صاحب
فوات الوفیات قطعهٔ ذیل را ازو آورده است
:
اغتنم یومک هذاانما یومک ضیف
وانتهب فرصة عمرحاضر فالوقت سیف
لا تضیع هذه الانفاس فالتضییع حیف
عد عن سوف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن الجذع. ابن حجر در
کتاب الاصابة گوید: اسم او ثعلبةبن زیدبن
الحارث بن حرام بن غنم بن کعب بن سلمة
الانصاری السلمی است موسی بن عقبة و ابن
اسحاق او را از شهداء طائف گفته اند ...
کتاب الاصابة گوید: اسم او ثعلبةبن زیدبن
الحارث بن حرام بن غنم بن کعب بن سلمة
الانصاری السلمی است موسی بن عقبة و ابن
اسحاق او را از شهداء طائف گفته اند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن الحارث الانصاری.
صاحب الاصابة گوید او را ابن حارثه نیز
نامند و درست نیست.
صاحب الاصابة گوید او را ابن حارثه نیز
نامند و درست نیست.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن الحسین بن شراعة
التمیمی مکنی به ابی طالب. یاقوت در
معجم الادباء از شیرویه روایت کند که او از
ابن سلمة و ابن عیسی و ابوالفضل محمدبن
عبداللََّه الرشیدی و منصور بن رامش و ریحانی
و جز ...
التمیمی مکنی به ابی طالب. یاقوت در
معجم الادباء از شیرویه روایت کند که او از
ابن سلمة و ابن عیسی و ابوالفضل محمدبن
عبداللََّه الرشیدی و منصور بن رامش و ریحانی
و جز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن خالدبن النعمان یا ثابت
بن خالدبن عمروبن النعمان بن خنساءبن
[ کذا ] عسیرةبن عبدبن عوف بن غنم بن
مالک بن النجار الانصاری. در کتاب الاصابة
آمده است که ابن اسحاق و موسی بن عقبة ...
بن خالدبن عمروبن النعمان بن خنساءبن
[ کذا ] عسیرةبن عبدبن عوف بن غنم بن
مالک بن النجار الانصاری. در کتاب الاصابة
آمده است که ابن اسحاق و موسی بن عقبة ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن الدحداح. صحابی است
و او را ثابت بن الدحداحة نیز گفته اند. مکنی به
ابی الدحداح و ابی الدحداحة. ابن حجر در
اصابه از طبرانی روایت کند که پیغمبر (صلعم) در جنازهٔ او حاضر بود ...
و او را ثابت بن الدحداحة نیز گفته اند. مکنی به
ابی الدحداح و ابی الدحداحة. ابن حجر در
اصابه از طبرانی روایت کند که پیغمبر (صلعم) در جنازهٔ او حاضر بود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن رفیع یا رویفع انصاری.
صحابی انصاری است. وی ساکن بصره بود و
سپس به مصر شد و حسن بصری از او روایت
دارد.
صحابی انصاری است. وی ساکن بصره بود و
سپس به مصر شد و حسن بصری از او روایت
دارد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن الزبیربن هشام بن عروة.
مرزبانی در الموشح او را از جملهٔ روات
اخبار ابوالعتاهیه شاعر ذکر کرده است
.
مرزبانی در الموشح او را از جملهٔ روات
اخبار ابوالعتاهیه شاعر ذکر کرده است
.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن زید. یکی از شش تن
باشد که بعهد رسول صلوات اللََّه علیه قرآن را
گرد کرده اند. صاحب کتاب الاصابة گوید:
ثابت بن زیدالحارثی مکنی بابی زیر جامع
قرآن است و محمدبن سعداز ابی زید نحوی ...
باشد که بعهد رسول صلوات اللََّه علیه قرآن را
گرد کرده اند. صاحب کتاب الاصابة گوید:
ثابت بن زیدالحارثی مکنی بابی زیر جامع
قرآن است و محمدبن سعداز ابی زید نحوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن سفیان. صحابی است و
او در جنگ احد بشهادت رسیده است.
او در جنگ احد بشهادت رسیده است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن سلطان بن علی بن مزید
در لشکر سیف الدوله صدقةبن منصور بود و
هنگام مقابلهٔ صدقه با سپاه سلطان محمد از
صدقة بگریخت و نزد سلطان محمد رفت و
لشکریان صدقة دل شکسته شدند و محاربه
ناکرده روی ...
در لشکر سیف الدوله صدقةبن منصور بود و
هنگام مقابلهٔ صدقه با سپاه سلطان محمد از
صدقة بگریخت و نزد سلطان محمد رفت و
لشکریان صدقة دل شکسته شدند و محاربه
ناکرده روی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن سلیمان الحسنی. وزیر
رسائل ابوخالد یزیدبن ولید خلیفهٔ اموی
است
.
رسائل ابوخالد یزیدبن ولید خلیفهٔ اموی
است
.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن سنان بن ثابت بن قرهٔ
صابی حرانی مکنی به ابی الحسن، طبیب و
مورخ و ادیب معروف. وفات او بیازده شب از
ذی القعدهٔ سال ۳۶۵ هـ . ق. گذشته بوده است و
او را تاریخی است از ...
صابی حرانی مکنی به ابی الحسن، طبیب و
مورخ و ادیب معروف. وفات او بیازده شب از
ذی القعدهٔ سال ۳۶۵ هـ . ق. گذشته بوده است و
او را تاریخی است از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن ضحاک انصاری
اشهلی. صحابی است و او در ۴۵ هـ . ق.
درگذشت.
اشهلی. صحابی است و او در ۴۵ هـ . ق.
درگذشت.