خورا
The entry is a dictionary list for the word خورا
خورا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوَ / خُ ] (نف) سزاوار. لایق.
شایسته. (ناظم الاطباء). درخور.
(انجمن آرای ناصری):
خورای تو نبود چنین کار بد
بود کار بد از در هیربد.
ابوشکور بلخی (از انجمن آرای ناصری).
خورا هرچه بینی تو از کم و بیش
کند همچو خود ...
شایسته. (ناظم الاطباء). درخور.
(انجمن آرای ناصری):
خورای تو نبود چنین کار بد
بود کار بد از در هیربد.
ابوشکور بلخی (از انجمن آرای ناصری).
خورا هرچه بینی تو از کم و بیش
کند همچو خود ...