طارق
The entry is a dictionary list for the word طارق
طارق Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
طارق1 [مفرد]: ج طارقون وطُرّاق:
1- اسم فاعل من طرَقَ/ طرَقَ بـ/ طرَقَ على/ طرَقَ في.
2- زائر باللَّيل "أيقظنا في الليل طارقٌ مرعب".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
طارق2 [مفرد]: ج طَوَارِقُ: نجمٌ مضيء "نحن بناتُ طارِق: إنّ أبانا في الشرف كالنجم المضيء- {وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ. النَّجْمُ الثَّاقِبُ}".
• الطَّارق: اسم سورة من سور القرآن الكريم، وهي السُّورة رقم 86 في ترتيب المصحف، مكِّيَّة، عدد آياتها سبع عشرة آية.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (ع ص، اِ) ستارهٔ صبح. ستارهٔ بام.
(مهذب الاسماء). ستارهٔ روز. (شعوری)
(برهان) (منتهی الارب) (آنندراج). بشب
آینده. بعضی طارق زحل را گویند. || زن و
شتر ماده ای که بحد اشتهای نر و شوهر ...
(مهذب الاسماء). ستارهٔ روز. (شعوری)
(برهان) (منتهی الارب) (آنندراج). بشب
آینده. بعضی طارق زحل را گویند. || زن و
شتر ماده ای که بحد اشتهای نر و شوهر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) موضعی است. (معجم
البلدان). || قریه ای است به افریقا.
البلدان). || قریه ای است به افریقا.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) کوه طارق به طبرستان. در
عجائب المخلوقات و آثارالباقیه آمده که در
آن کوه غاری است و در آنجا دکه ای که آن را
دکهٔ سلیمان خوانند و به برکت سلیمان آن را
معظم دارند و اگر او را ...
عجائب المخلوقات و آثارالباقیه آمده که در
آن کوه غاری است و در آنجا دکه ای که آن را
دکهٔ سلیمان خوانند و به برکت سلیمان آن را
معظم دارند و اگر او را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) غلام عبیداللََّه پسر زیاد. ابن
عبدربه از ابن شبرمة القاضی نقل کرده گوید:
ابن شبرمة گفت پیش از آنکه پدرم بر مسند
قضا نشیند با او نشسته بودم. طارق غلام ابن
زیاد بگذشت در حالی که والی ...
عبدربه از ابن شبرمة القاضی نقل کرده گوید:
ابن شبرمة گفت پیش از آنکه پدرم بر مسند
قضا نشیند با او نشسته بودم. طارق غلام ابن
زیاد بگذشت در حالی که والی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) نام پسر اُمیةبن عبدالشمس
که بنات طارق که در عرب بحسن
ضرب المثلند بدو منسوبند.
که بنات طارق که در عرب بحسن
ضرب المثلند بدو منسوبند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) مولی عثمان بن عفان. کان
امیراً علی المدینة. (منتهی الارب). طارق نام
پدرش عمرو است و غلام خلیفهٔ سوم
عثمان بن عفان بود. عبدالملک بن مروان او را
والی مدینه کرد و پنج ماه در مدینه ...
امیراً علی المدینة. (منتهی الارب). طارق نام
پدرش عمرو است و غلام خلیفهٔ سوم
عثمان بن عفان بود. عبدالملک بن مروان او را
والی مدینه کرد و پنج ماه در مدینه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن اَشیم اشجعی. صحابی
است. (منتهی الارب). جدّ او مسعود. و خود
وی پدر ابومالک اشجعی مجهول الاسم است.
بگفتهٔ بغوی ساکن کوفه بود. مسلم گفته است
که فقط راوی او پسر او میباشد و دو حدیث ...
است. (منتهی الارب). جدّ او مسعود. و خود
وی پدر ابومالک اشجعی مجهول الاسم است.
بگفتهٔ بغوی ساکن کوفه بود. مسلم گفته است
که فقط راوی او پسر او میباشد و دو حدیث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن باهیة. ابن عبدربه او را
شاعری از بطن خزاعه میشمارد. (عقدالفرید
ج ۳ ص ۳۳۲).
شاعری از بطن خزاعه میشمارد. (عقدالفرید
ج ۳ ص ۳۳۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن زیاد. بلاذری در کتاب
فتوح البلدان گوید. واقدی نقل کند که
طارق بن زیاد عامل موسی بن نصیر بسوی
اندلس لشکرکشی کرد. او اوّل کسی بود که به
جنگ با اندلسیان پرداخت و اقدام ...
فتوح البلدان گوید. واقدی نقل کند که
طارق بن زیاد عامل موسی بن نصیر بسوی
اندلس لشکرکشی کرد. او اوّل کسی بود که به
جنگ با اندلسیان پرداخت و اقدام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن شهاب بجلی. صحابی
است. او را سماع است از آن حضرت صلی اللََّه
علیه و آله و سلم، کم از دیگران است. (منتهی
الارب). مؤلف الاصابة نسب وی را بدین سان
آورده است: طارق ...
است. او را سماع است از آن حضرت صلی اللََّه
علیه و آله و سلم، کم از دیگران است. (منتهی
الارب). مؤلف الاصابة نسب وی را بدین سان
آورده است: طارق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن عبدالرحمن. تابعی و از
اهل کوفه است. (منتهی الارب).
اهل کوفه است. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه محاربی. صحابی
است. (منتهی الارب). جامع بن شداد، و
ربعی بن خراش از او روایت کرده اند. در شمار
کوفیان است. (استیعاب ج ۱ ص ۲۱۳).
است. (منتهی الارب). جامع بن شداد، و
ربعی بن خراش از او روایت کرده اند. در شمار
کوفیان است. (استیعاب ج ۱ ص ۲۱۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن علقمةبن ابی رافع والد
عبدالرحمن. بغوی گفته است وی در کوفه
مسکن داشت. ابن مندة گوید در حدیث
ابواسحاق او را ذکری است. و حدیثی مرفوع
که در آن اختلاف شده از او روایت گردیده ...
عبدالرحمن. بغوی گفته است وی در کوفه
مسکن داشت. ابن مندة گوید در حدیث
ابواسحاق او را ذکری است. و حدیثی مرفوع
که در آن اختلاف شده از او روایت گردیده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن عمیرة. وی در یکی از
ایام معروف عرب «یوم طخفة» اسب قابوس
پسر نعمان بن منذر را با تیر بزد و آن را پی
کرد. خواست موی پیشانی قابوس را هم
بسترد، قابوس گفت ستردن ...
ایام معروف عرب «یوم طخفة» اسب قابوس
پسر نعمان بن منذر را با تیر بزد و آن را پی
کرد. خواست موی پیشانی قابوس را هم
بسترد، قابوس گفت ستردن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن عوف. مؤلف عقدالفرید
نام او را ذیل عنوان (یوم غول الثانی) یکی از
ایام معروف عرب آورده و گوید دو پسر
...
نام او را ذیل عنوان (یوم غول الثانی) یکی از
ایام معروف عرب آورده و گوید دو پسر
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن المبارک. عتبی از او نقل
کند. رجوع به عقدالفرید چ مصر ج ۲ ص ۲۵
شود.
کند. رجوع به عقدالفرید چ مصر ج ۲ ص ۲۵
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) ابن المرقع. تابعی است.
(منتهی الارب). راوی طارق یکی عطاء و
دیگری عبداللََّه پسر طارق بود، و در صحبت
او نظر است. اخشی ان یکون حدیثه فی موات
الارضُ مرسلاً. (استیعاب ص ۲۱۳). او از
طایقهٔ بنی کنانة ...
(منتهی الارب). راوی طارق یکی عطاء و
دیگری عبداللََّه پسر طارق بود، و در صحبت
او نظر است. اخشی ان یکون حدیثه فی موات
الارضُ مرسلاً. (استیعاب ص ۲۱۳). او از
طایقهٔ بنی کنانة ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - راه رونده در شب . 2 - مجازاً: دزد، فالگیر. 3 - ستارة
صبح .
صبح .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
طارِقٌ
['tʼaːriq]
n m
1) زائِرٌ لَيْلِيٌّ m visiteur imprévu
◊
بَيْتُ مَفْتوحٌ لِكُلِّ طارِقٍ — maison ouverte à tout visiteur imprévu
2) مَن طَرَقَ البابَ m frappant, battant
◊
فَتَحَ البابَ لِيَرى من الطّارِقِ — Il a ouvert pour voir qui frappe à la porte.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
طارِق: مَنْ يَطْرُق
hammerer, striker, knocker, beater, tapper, rapper; hammering, striking, knocking, hitting, beating, tapping, rapping
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
طَارِقٌ
мн. طُرَّاقٌ
1. стучащий; 2.
1) поздний посетитель, ночной гость
2) ударник (часть огнестрельного оружия)
3) утренняя звезда