صیرفی

The entry is a dictionary list for the word صیرفی
صیرفی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ فی ی ] (ع ص) مرد محتال و
چاره گر و تصرف کننده در کارها. چاره گر.
حیله گر. رجوع به صیرف شود.
|| سیم سره کننده. ج، صیارفه، صیاریف.
(منتهی الارب). صراف. (غیاث اللغات)
(دهار):
هر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) (مولانا) مؤلف
مجمع الخواص آرد: در همدان صرافی میکرد.
شجاع و کمانگیر زبردست بود؛ ولی مغزش
خالی از خبط نبود، زیرا دیوان امیر شاهی و
قصاید مولانا کاتبی را تتبع کرده و یک بیت
معقول از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) صادقی کتاب دار او را
صیرفی کور ضبط کرده و نویسد: از تبریز
است. در میدان در مقابل کشتی گاه بصرافی
اشتغال داشت و یک چشمش معیوب بود.
شعرا نیز در آنجا گرد آمده، هنگامهٔ شعر را
گرم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ ] (اِخ) نام وی میرعلی و از
شعرای فارس و از مردم کشمیر است. او
راست:
سبوسبو ده و خم خم دل نژند مرا
قدح چه آب زند آتش بلند مرا.
(قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) ابن جبرائیل بن
میکائیل. او راست: رسالهٔ الجمع و اقسامه و
صیغه. (کشف الظنون ذیل کلمهٔ رساله).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) ابوعلی بن حرب. از
متکلمان خوارج و از بنی هلال است.
(الفهرست ابن ندیم ص ۲۵۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) خواجه عبداللََّه. وی
یکی از شاگردان یاقوت مستعصمی و از
مشاهیر خطاطان است. بسال ۷۴۲ هـ . ق.
درگذشت و در مقبرهٔ چرنداب تبریز بخاک
سپرده شد. (دانشمندان آذربایجان ص ۲۳۸ و
۲۳۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) عبداللطیف بیک.
بسال ۱۲۵۷ هـ . ق. متولد شد و در اسکندریه
نشأت یافت و بخدمت دولت مصر درآمد و
مناصبی یافت. بسال ۱۳۲۲ هـ . ق. درگذشت.
او را دیوانی مطبوع است. (معجم المطبوعات
ستون ۱۲۱۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ صَ رَ ] (اِخ) محمدبن عبداللََّه.
رجوع به ابوبکر صیرفی شود.
صیرفی other entries

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.