فتیان
The entry is a dictionary list for the word فتیان
فتیان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ تْ ] (ع اِ) جِ فتی. رجوع به فَتی ََ
شود. || عیاران. جوانمردان. رجوع به
فتوت شود.
شود. || عیاران. جوانمردان. رجوع به
فتوت شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ تْ ] (اِخ) قبیله ای از بجیله که
ربیعة فتیانی از آنهاست. (منتهی الارب).
بجیله خود بطنی است عظیم که منتسب به
مادرشان بجیله است و از پشت انماربن
اراش بن کهلان قحطانی اند که به بطون چند
تقسیم ...
ربیعة فتیانی از آنهاست. (منتهی الارب).
بجیله خود بطنی است عظیم که منتسب به
مادرشان بجیله است و از پشت انماربن
اراش بن کهلان قحطانی اند که به بطون چند
تقسیم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ تْ ] (اِخ) ابن سبع بن بکربن اشجع،
از خاندان غطفان، از قبیلة عدنانیه، جد
جاهلی این خاندان است. نسبت به او فتیانی
است و معقل بن سنان از فرزندان اوست.
(اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۶۷).
از خاندان غطفان، از قبیلة عدنانیه، جد
جاهلی این خاندان است. نسبت به او فتیانی
است و معقل بن سنان از فرزندان اوست.
(اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۶۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ تْ ] (اِخ) ابن علی اسدی، معروف
به شهاب شاغوری (۵۳۲ هـ . ق. / ۱۱۳۷ م. -
۶۱۵ هـ . ق. / ۱۲۱۸م.). ادیب و شاعر بود. به
گروهی از سلاطین پیوست و آنان ...
به شهاب شاغوری (۵۳۲ هـ . ق. / ۱۱۳۷ م. -
۶۱۵ هـ . ق. / ۱۲۱۸م.). ادیب و شاعر بود. به
گروهی از سلاطین پیوست و آنان ...