شیبانی
The entry is a dictionary list for the word شیبانی
شیبانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) شعبهٔ دوم از ایل عرب
(از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۸۷). این شعبه به تیره های ذیل
منقسم میگردد: پاپتی، ابوالحسنی، اردال،
پلنگی، تکریتی، حسانی، کتی، کویچه،
کلاریشی، ولیشاهی، شاه سواری، خوشنامی،
عمادی، مهاری، ...
(از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۸۷). این شعبه به تیره های ذیل
منقسم میگردد: پاپتی، ابوالحسنی، اردال،
پلنگی، تکریتی، حسانی، کتی، کویچه،
کلاریشی، ولیشاهی، شاه سواری، خوشنامی،
عمادی، مهاری، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابراهیم بن محمد
(۲۲۳ -۲۹۸ هـ . ق.) ملقب به ابوالیسر.
ریاضی دان و نویسنده و ادیب. اصل او از
بغداد، و مدتی در قیروان مقیم بود و ریاست
دیوان انشاء را از طرف بنی ...
(۲۲۳ -۲۹۸ هـ . ق.) ملقب به ابوالیسر.
ریاضی دان و نویسنده و ادیب. اصل او از
بغداد، و مدتی در قیروان مقیم بود و ریاست
دیوان انشاء را از طرف بنی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن الاثیر الجزری،
عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم...
شیبانی جزری. رجوع به ابن اثیر شود.
عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم...
شیبانی جزری. رجوع به ابن اثیر شود.