شعیب
The entry is a dictionary list for the word شعیب
شعیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع اِ) توشه دان. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
توشه دان از چرم دوخته و یا توشه دان از دو
طرف بریده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). || مَشک ...
(ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
توشه دان از چرم دوخته و یا توشه دان از دو
طرف بریده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). || مَشک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ عَ ] (اِخ) نام پیغمبری که
پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به
فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی
علیه السلام و گویند نام اوثیرون بن صیقون بن
عیفابن ثابت بن مدین بن ...
پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به
فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی
علیه السلام و گویند نام اوثیرون بن صیقون بن
عیفابن ثابت بن مدین بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ عَ ] (اِخ) ابن حسن، شیخ
ایوب الدین. از زهاد و مرتاضان معاصر
یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن بود که از
سلطنت استعفا نمود و مرید شیخ شد.
(حبیب السیر چ سنگی تهران ج ۱ ص ۴۴۰).
ایوب الدین. از زهاد و مرتاضان معاصر
یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن بود که از
سلطنت استعفا نمود و مرید شیخ شد.
(حبیب السیر چ سنگی تهران ج ۱ ص ۴۴۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ عَ ] (اِخ) ابن خازم. پیشوای
خازمیه یکی از فِرَق پانزده گانهٔ خوارج.
(بیان الادیان). رئیس خازمیه، فرقه ای از
خوارج. (مفاتیح).
خازمیه یکی از فِرَق پانزده گانهٔ خوارج.
(بیان الادیان). رئیس خازمیه، فرقه ای از
خوارج. (مفاتیح).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ عَ ] (اِخ) ابن قتیب. در شاهنامهٔ
فردوسی آمده که داراب بر تازیان که تحت
فرماندهی شعیب قتیب بودند غلبه کرد و آنان
مطیع و منقاد شدند. نولدکه گوید: تا آنجا که
من میدانم افسانهٔ مذکور فقط در ...
فردوسی آمده که داراب بر تازیان که تحت
فرماندهی شعیب قتیب بودند غلبه کرد و آنان
مطیع و منقاد شدند. نولدکه گوید: تا آنجا که
من میدانم افسانهٔ مذکور فقط در ...