لقمان

The entry is a dictionary list for the word لقمان
لقمان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) سورهٔ سی ویکم از قرآن،
مکیه، و آن سی وچهار آیت است، پس از
سورهٔ روم و پیش از سجده.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) از شعرای ایران و از
خوش نوایان است. این رباعی او راست:
ای زلف ترا قاعدهٔ مشک فروشی
خورشید رخت را روش غالیه پوشی
ای خضر ز سرچشمهٔ حیوان نکنی یاد
یک شربت اگر زآن لب چون نوش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) والی حمص از قبل
غازان خان، پس از فتح آنجا و فرار ملک
ناصر سلطان مصر در حدود سال ۶۶۹ هـ . ق.
وی سابقاً از ملک ناصر گریخته و التجا به
دولت غازانی کرده بود. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) از امرای معتبر اولجایتو
سلطان مغول و منظور نظر وی. رجوع به ذیل
جامع التواریخ رشیدی ص ۴۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) نام مردی حکیم که بنابه
روایات اسلامی اصلش حبشی بوده و در
روزگار داود میزیسته است و در قرآن کریم
ذکر وی آمده است :
کجاست آصف بن برخیا و کو لقمان
کجاست خواجه ابوزرجمهر نیک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن باعورا. حکیم و
پسرخواهر ایوّب علیه السلام یا پسرخواهر
مادر وی بود. و گویند تلمیذ داود علیه السلام
و گویند قاضی بنی اسرائیل است و گویند
بنده ای بود نوبی آزاد از سیاهان مصر و در
نبوت او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن شیبةبن معیط. صحابی
است. (منتهی الارب). صاحب الاصابة آرد:
لقمان بن شیبةبن معیط ابوالحصین العبسی
احد الوفد من عبس... و کانوا تسعة سماء
ابوجعفر الطبری. تقدمت اسماؤهم فی ترجمة
الحرث ابن الربیع بن زیاد و ذکر لقمان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن عاد. خداوند کرکسان
که او را صاحب لبد خوانند. به روزگار
ملک الحرث الرایش پس از دو هزار و چهار
صد و پنجاه و اند سال عمر درگذشت و لبید
شاعر در این باره گوید:
لمارای لبدالنسور تطایرت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن عاد الاصغر. رجوع به
لقمان بن عاد و لقمان بن عاد الاکبر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن عاد الاکبر. جاحظ در
البیان و التبیین گوید: و کانت العرب تعظم
شأن لقمان بن عاد الاکبر و الاصغر و لقیم بن
لقمان فی النباهة و القدر و فی العلم و الحکم و
فی اللسان و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن عامر حمصی. محدث
است. (منتهی الارب). فرج بن فضالة از وی و
وی از ابوالدرداء این حدیث روایت کند:
معاتبةالاخ خیر من فقده، و من لک باخیک
کله.». (عیون الاخبار ج ۳ ص ۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن عیسی توبنی. از مردم
توبن قریه ای به نسف، محدث است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن لقیم. رجوع به مجمل
التواریخ و القصص ص ۱۸۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن نوبه. ذوالرّجل شاعری
است از عرب. رجوع به ذوالرجل شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) ابن نوح السمنائی. مولانا
اختیارالدین... ولده (ای ولد مولانا لسان الدین
نوح بن محمد الطوسی اصلاً، السمنانی مولداً).
العالم الکامل النبیه الفاضل المالک، لازمة
البیان و الفتیا التارک لتکلفات اهل الدنیا تفقه
علی والده و اخذ من العلوم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) (شیخ...) اَتکه. پدر
درویش عبداللََّه شاعر، از ترخانیان. (مجالس
النفائس ص ۱۱۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) از ملازمان و یاران ملک
فخرالدین از ملوک کرک که از ۷۰۵ تا ۷۰۶
هـ . ق. در هرات حکم روائی داشت و
پادشاهی فاضل و سخن سنج و شعردوست
بود. (ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۲۵ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) برلاس (امیر شیخ). از
امرای خاقان سعید شاهرخ. رجوع به
حبیب السیر جزو سوم از ج ۳ ص ۱۹۶ و
۲۰۰۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) پادشاه ابن طغاتیمورخان
ابن... جوجی قسار، برادر چنگیزخان (۷۶۱
تا ۷۹۰). این مرد را امیرولی که پس از
طغاتیمور سربداران را از جرجان رانده بود
در سال ۷۶۱ عنوان سلطنت جرجان داد، ولی
کمی بعد چون او را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) لقمان حکیم، مکنی به
ابوسعد. (منتهی الارب). صاحب مجمل
التواریخ و القصص آرد: چون دوازده سال از
مملکت داود برفت خدای تعالی لقمان را
حکمت داد و سی سال با داود بود، روزی در
پیش او رفت، داود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ لُ ] (اِخ) (شیخ...) سرخسی قدس
سرّه العزیز. وی در ابتداء مجاهده بسیار
داشت و معامله به احتیاط ناگاه کشفی
افتادش که عقلش برفت، گفتند: لقمان آن چه
بود و این چیست؟ گفت: هرچند بندگی بیش
کردم بیش میبایست، ...
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir

لُقْمَانُ

и. собств. м. Лукман (имя древнего мудреца и баснописца) (коран. )

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.