لر
The entry is a dictionary list for the word لر
لر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِ) جوی باشد اعم از آنکه سیلاب
کنده باشد یا آدمی. (برهان) (جهانگیری):
لری کندند ناهموار در پیش
که باد از وی سر آید در تک خویش.
امیرخسرو (از جهانگیری).
|| تخته سنگ. صخره ...
کنده باشد یا آدمی. (برهان) (جهانگیری):
لری کندند ناهموار در پیش
که باد از وی سر آید در تک خویش.
امیرخسرو (از جهانگیری).
|| تخته سنگ. صخره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِ) کام. || توان. || مراد و مطلب.
|| بره و بچه گوسفند. (برهان).
|| بره و بچه گوسفند. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) (ایل...) نام قبیله ای از ایرانیان.
طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از
صحرانشینان و مردم قهستان. (برهان). نام
طایفه ای است از مردم صحرانشین.
(جهانگیری). لر و یا لور نام عشیرتی است
بزرگ از عشایر ...
طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از
صحرانشینان و مردم قهستان. (برهان). نام
طایفه ای است از مردم صحرانشین.
(جهانگیری). لر و یا لور نام عشیرتی است
بزرگ از عشایر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) تیره ای از شعبهٔ جبارهٔ ایل عرب
(از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۸۷). رجوع به طایفهٔ جباره شود.
(از ایلات خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۸۷). رجوع به طایفهٔ جباره شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) تیره ای از ایل نفر (از ایلات
خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص
۸۷). رجوع به ایل نفر شود.
خمسهٔ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص
۸۷). رجوع به ایل نفر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) نام یکی از خاندانهای ساکن
مزنگ (نوکنده) به طبرستان. (سفرنامهٔ رابینو
ص ۶۶ بخش انگلیسی).
مزنگ (نوکنده) به طبرستان. (سفرنامهٔ رابینو
ص ۶۶ بخش انگلیسی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) دهی از بخش سنجابی شهرستان
کرمانشاه، واقع در هفت هزارگزی باختر
کوزران و یک هزارگزی بنداردشت، سردسیر،
دارای ۱۵۰ تن سکنه. مسلمان، کردی و
فارسی زبان. آب آن از چشمه، محصول آنجا
غلات و حبوبات دیمی و لبنیات. شغل ...
کرمانشاه، واقع در هفت هزارگزی باختر
کوزران و یک هزارگزی بنداردشت، سردسیر،
دارای ۱۵۰ تن سکنه. مسلمان، کردی و
فارسی زبان. آب آن از چشمه، محصول آنجا
غلات و حبوبات دیمی و لبنیات. شغل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لُ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش
مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در
چهارهزارگزی جنوب شاه آباد و دوهزارگزی
برف آباد. دشت، سردسیر، دارای ۴۳۰ تن
سکنه، شیعه، کردی و فارسی زبان. آب آن از
رودخانهٔ راوند. محصول آنجا ...
مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در
چهارهزارگزی جنوب شاه آباد و دوهزارگزی
برف آباد. دشت، سردسیر، دارای ۴۳۰ تن
سکنه، شیعه، کردی و فارسی زبان. آب آن از
رودخانهٔ راوند. محصول آنجا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِخ) نام رودی در فرانسه که بحوضهٔ
آرکاشن ریزد و در ازای آن هشتاد هزارگز
باشد.
آرکاشن ریزد و در ازای آن هشتاد هزارگز
باشد.