سیلان
The entry is a dictionary list for the word سیلان
سیلان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) شیره ای را گویند که از خرمای
رسیده بچکد. (برهان) (ناظم الاطباء)
(جهانگیری) (الفاظ الادویه):
ارده و بخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.
بسحاق اطعمه.
|| نوعی از دوشاب. ...
رسیده بچکد. (برهان) (ناظم الاطباء)
(جهانگیری) (الفاظ الادویه):
ارده و بخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.
بسحاق اطعمه.
|| نوعی از دوشاب. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ یَ ] (ع مص) جاری شدن و
روان گردیدن آب، شراب و امثال آن باشد.
(برهان). روان شدن آب، خون و مانند آن.
(منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). رفتن آب.
(ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص
۶۰).
روان گردیدن آب، شراب و امثال آن باشد.
(برهان). روان شدن آب، خون و مانند آن.
(منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). رفتن آب.
(ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص
۶۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) نام ولایتی است که
دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان).
جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر
حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است.
(غیاث اللغات). سراندیب. جزیره ای است در
جنوب هندوستان که بواسطهٔ تنگهٔ «پالک»از ...
دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان).
جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر
حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است.
(غیاث اللغات). سراندیب. جزیره ای است در
جنوب هندوستان که بواسطهٔ تنگهٔ «پالک»از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) تیره ای از طایفهٔ کیومرسی
ایل چهارلنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۷۶).
ایل چهارلنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۷۶).