پرتو
The entry is a dictionary list for the word پرتو
پرتو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ تَ / تُو ] (اِ) شعاع. (برهان)
(زمخشری). روشنائی. (برهان). ضوء.
(زمخشری). تاب. سنا. (دهار). روشنی. نور.
ضیاء. تابش. فروغ. (برهان) (غیاث اللغات).
و صاحب غیاث اللغات گوید بمعنی سایه
چنانکه مشهور شده خطاست: سنا؛ پرتو
روشنائی. (زمخشری). عَب ء؛ پرتو آفتاب.
(منتهی ...
(زمخشری). روشنائی. (برهان). ضوء.
(زمخشری). تاب. سنا. (دهار). روشنی. نور.
ضیاء. تابش. فروغ. (برهان) (غیاث اللغات).
و صاحب غیاث اللغات گوید بمعنی سایه
چنانکه مشهور شده خطاست: سنا؛ پرتو
روشنائی. (زمخشری). عَب ء؛ پرتو آفتاب.
(منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِ) شراب معروف کشور
پرتقال که نوعی می پخته است. رجوع به
پرتکال شود.
پرتقال که نوعی می پخته است. رجوع به
پرتکال شود.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
belka; dźwigar; legar; promieniować; promień; snop; świecić; uśmiechać; wiązka