عسقلانی
The entry is a dictionary list for the word عسقلانی
عسقلانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (ص نسبی) منسوب به
عسقلان، که آن شهری است در ساحل شام از
فلسطین. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و
رجوع به عسقلان شود. || منسوب به
عسقلان بلخ که آن ناحیه و ...
عسقلان، که آن شهری است در ساحل شام از
فلسطین. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و
رجوع به عسقلان شود. || منسوب به
عسقلان بلخ که آن ناحیه و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) آدم ابن أبی ایاس
عسقلانی. از راویان است و اصل او از
خراسان بود و مدتی ساکن عسقلان شام شد
سپس به عراق و حجاز و شام سفر کرد. وی از
شعبة و حمادبن سلمة روایت کرده ...
عسقلانی. از راویان است و اصل او از
خراسان بود و مدتی ساکن عسقلان شام شد
سپس به عراق و حجاز و شام سفر کرد. وی از
شعبة و حمادبن سلمة روایت کرده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) احمدبن ابراهیم بن
نصراللََّه کنانی عسقلانی، مکنی به ابوالبرکات و
ملقب به عزالدین (۸۰۰-۸۷۶ هـ .ق.). فقیه و
مورخ و آخرین تن از رؤسای حنبلی ها در
مصر بود. مدتی سمت قاضی القضاتی را ...
نصراللََّه کنانی عسقلانی، مکنی به ابوالبرکات و
ملقب به عزالدین (۸۰۰-۸۷۶ هـ .ق.). فقیه و
مورخ و آخرین تن از رؤسای حنبلی ها در
مصر بود. مدتی سمت قاضی القضاتی را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) احمدبن علی بن
محمد کنانی عسقلانی، مکنی به ابوالفضل و
ملقب به شهاب الدین و مشهور به ابن حجر.
فقیه و محدث و مورخ مصری در قرن نهم
هجری. رجوع به ابن حجر و مآخذ ذیل ...
محمد کنانی عسقلانی، مکنی به ابوالفضل و
ملقب به شهاب الدین و مشهور به ابن حجر.
فقیه و محدث و مورخ مصری در قرن نهم
هجری. رجوع به ابن حجر و مآخذ ذیل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) حسن بن
عبدالصمدبن شخباء. از شاعران قرن پنجم
هجری در مصر. رجوع به حسن عسقلانی
شود.
عبدالصمدبن شخباء. از شاعران قرن پنجم
هجری در مصر. رجوع به حسن عسقلانی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) علی بن محمدبن
محمدبن علی عسقلانی مصری کنانی، مشهور
به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری. رجوع به
علی عسقلانی شود.
محمدبن علی عسقلانی مصری کنانی، مشهور
به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری. رجوع به
علی عسقلانی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) عیسی بن احمدبن
عیسی بن وردان عسقلانی بلخی، مکنی به
ابویحیی. محدث بود و از عبداللََّه بن وهب و
بقیةبن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان
نسائی و ابوحاتم رازی از او روایت کرده اند.
نسبت او ...
عیسی بن وردان عسقلانی بلخی، مکنی به
ابویحیی. محدث بود و از عبداللََّه بن وهب و
بقیةبن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان
نسائی و ابوحاتم رازی از او روایت کرده اند.
نسبت او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ قَ ] (اِخ) محمدبن المتوکل بن
أبی السری عسقلانی. از راویان است و از ابن
عیینة و معتمربن سلیمان روایت کرده و
ابوالعباس محمدبن حسن ابن قتیبهٔ بلخی از
او روایت کرده است. عسقلانی به سال ۲۳۸
هـ ...
أبی السری عسقلانی. از راویان است و از ابن
عیینة و معتمربن سلیمان روایت کرده و
ابوالعباس محمدبن حسن ابن قتیبهٔ بلخی از
او روایت کرده است. عسقلانی به سال ۲۳۸
هـ ...