باقلانی
The entry is a dictionary list for the word باقلانی
باقلانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (ص نسبی) باقلی فروش.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منسوب است
به باقلی که داد و ستد آنرا افاده می کند. (از
انساب سمعانی). منسوب به باقلاست.
(روضات الجنات ص ۷۱۶). نسبت به باقلی و
باقلاء و فروش آن است ...
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منسوب است
به باقلی که داد و ستد آنرا افاده می کند. (از
انساب سمعانی). منسوب به باقلاست.
(روضات الجنات ص ۷۱۶). نسبت به باقلی و
باقلاء و فروش آن است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) ابوبکر الطیب . استاد
علمای زمان خود بود معاصر قادر خلیفه و
سلطان محمود غزنوی. از رسول (ص)
مرویست که در دین اسلام بهر صد سال
عالمی خیزد که وجود او سبب رواج کار دین
و اسلام ...
علمای زمان خود بود معاصر قادر خلیفه و
سلطان محمود غزنوی. از رسول (ص)
مرویست که در دین اسلام بهر صد سال
عالمی خیزد که وجود او سبب رواج کار دین
و اسلام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام بندی و پلی است.
(غیاث اللغات). خاقانی در قصیده ای بمطلع:
از سر زلف تو بویی سربمهر آمد بما
جان به استقبال شد کای مهر جانها تا کجا.
که بر بدیهه در مدح شروانشاه منوچهر و
صفت شکارگاه او و ...
(غیاث اللغات). خاقانی در قصیده ای بمطلع:
از سر زلف تو بویی سربمهر آمد بما
جان به استقبال شد کای مهر جانها تا کجا.
که بر بدیهه در مدح شروانشاه منوچهر و
صفت شکارگاه او و ...