سروری
The entry is a dictionary list for the word سروری
سروری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِخ) محمدقاسم بن حاجی
محمد کاشانی، متخلص به سروری، مؤلف
فرهنگ مجمع الفرس. از مستعدان روزگار
بود. در مائهٔ حادی عشره به هند رسید و در
لاهور قیام نمود. سروری گوید:
بی دست طلب بدامن پیر زدن
کس را ...
محمد کاشانی، متخلص به سروری، مؤلف
فرهنگ مجمع الفرس. از مستعدان روزگار
بود. در مائهٔ حادی عشره به هند رسید و در
لاهور قیام نمود. سروری گوید:
بی دست طلب بدامن پیر زدن
کس را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ رْ وَ ] (حامص مرکب)
ریاست و حکومت و سلطنت و پادشاهی و
حکمرانی و فرمانگزاری. (ناظم الاطباء).
مهتری و بزرگی. (آنندراج). بزرگی و
خدیوی. تفوق. (ناظم الاطباء):
به سروری و امیری رعیت و لشکر
پذیردت ز خدا گر روی بحکم ...
ریاست و حکومت و سلطنت و پادشاهی و
حکمرانی و فرمانگزاری. (ناظم الاطباء).
مهتری و بزرگی. (آنندراج). بزرگی و
خدیوی. تفوق. (ناظم الاطباء):
به سروری و امیری رعیت و لشکر
پذیردت ز خدا گر روی بحکم ...