چار
The entry is a dictionary list for the word چار
چار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) کوره ای که در آن آجر پزند. (از
مهذب الاسماء). داشی را گویند که در آن
خشت و آهک و کاسه و کوزه و امثال آن
پزند. (برهان).
مهذب الاسماء). داشی را گویند که در آن
خشت و آهک و کاسه و کوزه و امثال آن
پزند. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(عدد، ص، اِ) مخفف «چهار» که به
عربی «اربعة» گویند. (برهان). رجوع به
«چهار» شود:
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی.دقیقی.
جهان را ببخشید بر چار بهر
یکایک همه نامزد کرد شهر.فردوسی.
چنین گفت روشندل پارسی ...
عربی «اربعة» گویند. (برهان). رجوع به
«چهار» شود:
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی.دقیقی.
جهان را ببخشید بر چار بهر
یکایک همه نامزد کرد شهر.فردوسی.
چنین گفت روشندل پارسی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) چاره. گزیر. علاج. بُد.... مخفف
چاره. (برهان). رجوع به «چاره»
شود:
ز دشمن به دینار و یا زینهار
برستن توان و آز را نیست چار.
ابوشکور بلخی.
چه چار است و این کار را راه چیست؟
که برکرد و ناکرد باید گریست.فردوسی.
خردمند از ...
چاره. (برهان). رجوع به «چاره»
شود:
ز دشمن به دینار و یا زینهار
برستن توان و آز را نیست چار.
ابوشکور بلخی.
چه چار است و این کار را راه چیست؟
که برکرد و ناکرد باید گریست.فردوسی.
خردمند از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) به زبان علمی اهل هند به معنی
جاسوس باشد. (برهان). مأخوذ از
سانسکریت «چاره»
.
جاسوس باشد. (برهان). مأخوذ از
سانسکریت «چاره»
.