güraz - گراز
The entry is a dictionary list for the word güraz - گراز
گراز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِ) خوک نر. (اوبهی). در اوستا
ورازا، در پهلوی وراز (نوشته میشود
وراچ)، در ارمنی ورز، در هندی باستان
وراها و در کردی براز. (حاشیهٔ برهان قاطع
چ معین). خوک نر بمناسبت دلیری و
شجاعت. (غیاث اللغات). خوک نر ...
ورازا، در پهلوی وراز (نوشته میشود
وراچ)، در ارمنی ورز، در هندی باستان
وراها و در کردی براز. (حاشیهٔ برهان قاطع
چ معین). خوک نر بمناسبت دلیری و
شجاعت. (غیاث اللغات). خوک نر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِمص) بالش و نمو. از بالیدن و
نمو کردن. (برهان). رجوع به گرازیدن شود.
نمو کردن. (برهان). رجوع به گرازیدن شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِ) کوزه. (فرهنگ سروری). کوزهٔ
سرتنگ. (فرهنگ اسدی نخجوانی). کوزهٔ
پهنی که در غلاف کنند و همراه داشته باشند.
بعضی گویند کوزهٔ سرتنگی است که مسافران
همراه میدارند و آن نوعی از تنگ باشد.
(برهان). کوزهٔ سرتنگ باشد، به تازی ...
سرتنگ. (فرهنگ اسدی نخجوانی). کوزهٔ
پهنی که در غلاف کنند و همراه داشته باشند.
بعضی گویند کوزهٔ سرتنگی است که مسافران
همراه میدارند و آن نوعی از تنگ باشد.
(برهان). کوزهٔ سرتنگ باشد، به تازی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِ) چوبی که گوسفند و خر و گاو را
بدان رانند. (برهان). این کلمه مصحف «گواز»
است. (فرهنگ رشیدی) (برهان قاطع چ
معین). رجوع به گوازه شود.
بدان رانند. (برهان). این کلمه مصحف «گواز»
است. (فرهنگ رشیدی) (برهان قاطع چ
معین). رجوع به گوازه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِ) طپش و اضطراب که مردم را از
حرارت بهم رسد و این حال بیشتر زنان را در
وقت زائیدن واقع میشود. (برهان). تبشی
باشد سخت که در تن مردم افتد و بیشتر زنان
را به وقت زادن. ...
حرارت بهم رسد و این حال بیشتر زنان را در
وقت زائیدن واقع میشود. (برهان). تبشی
باشد سخت که در تن مردم افتد و بیشتر زنان
را به وقت زادن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (اِخ) در بعضی ابیات شاهنامه
آمده و مقصود شهر براز است. رجوع به شهر
براز و مجمل التواریخ حاشیهٔ ص ۸۳
شود:
چو این نامه آمد بسوی گراز
پراندیشه شد مهتر دیرساز.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص ۲۸۹۷).
به قیصر بسی ...
آمده و مقصود شهر براز است. رجوع به شهر
براز و مجمل التواریخ حاشیهٔ ص ۸۳
شود:
چو این نامه آمد بسوی گراز
پراندیشه شد مهتر دیرساز.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص ۲۸۹۷).
به قیصر بسی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) 1 - (اِمص .) رفتاری با ناز و تکبر. 2 - (اِ.) کوزة سرتنگ . 3 - بیل پهن و
بزرگ که با آن زمین شیار کرده را هموار می کنند.
بزرگ که با آن زمین شیار کرده را هموار می کنند.