hatem - حاتم
The entry is a dictionary list for the word hatem - حاتم
حاتم Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
kadı; kara; kapkara; menhus
Arapça - Türkçe sözlük
حاتِم
1. menhus
Anlamı: uğursuz
2. kadı
Anlamı: yargıç, hakim
3. kara
Anlamı: en koyu renk, siyah
4. kapkara
Anlamı: her yanı kara veya simsiyah
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (ع ص) کلاغ سیاه. زاغ سیاه.
|| زاغ سرخ پا و سرخ منقار که آن را
غراب البین گویند. (منتهی الارب). و آن زاغی
سرخ پای و سرخ منقار و دانه خوار و
حلال گوشت ...
|| زاغ سرخ پا و سرخ منقار که آن را
غراب البین گویند. (منتهی الارب). و آن زاغی
سرخ پای و سرخ منقار و دانه خوار و
حلال گوشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) نام شاعری است عرب و او
راست:
اذا ما اتی یومُ یُفَرقُ بیننا
بموت، فکن انت الذی یتاخرُ.
در عقدالفرید آمده است: آنگاه که متوکل وزیر
خود، عبداللََّه بن یحیی بن خاقان را بجزیرهٔ
اقریطش نفی کرد این وزیر ...
راست:
اذا ما اتی یومُ یُفَرقُ بیننا
بموت، فکن انت الذی یتاخرُ.
در عقدالفرید آمده است: آنگاه که متوکل وزیر
خود، عبداللََّه بن یحیی بن خاقان را بجزیرهٔ
اقریطش نفی کرد این وزیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) (امیر... شاه...) یکی از
امراء زمان شاه طهماسب اول و امیرکُهدُم،
گیلان. او سر بعصیان افراشت و در سال ۹۴۲
هـ . ق. شهر رشت را که مرکز پیه پس است
متصرف گشت و لقب شاهی برخود نهاد. ...
امراء زمان شاه طهماسب اول و امیرکُهدُم،
گیلان. او سر بعصیان افراشت و در سال ۹۴۲
هـ . ق. شهر رشت را که مرکز پیه پس است
متصرف گشت و لقب شاهی برخود نهاد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن احمد. هفتمین از امراء
حمدانی صنعا. او از ۵۴۵ تا ۵۵۶ هـ . ق.
امارت داشت. رجوع به طبقات سلاطین
اسلام ص ۸۴ شود.
حمدانی صنعا. او از ۵۴۵ تا ۵۵۶ هـ . ق.
امارت داشت. رجوع به طبقات سلاطین
اسلام ص ۸۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن اسماعیل. محدث است
و از جعفربن محمد روایت دارد. رجوع به
کتاب المصاحف ص ۹۸ شود.
و از جعفربن محمد روایت دارد. رجوع به
کتاب المصاحف ص ۹۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن الحماس. ششمین از
امراء حمدانی صنعاء. او پس از هشام بن
القبت در قرن ششم هجری امارت یافت.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۸۴ شود.
امراء حمدانی صنعاء. او پس از هشام بن
القبت در قرن ششم هجری امارت یافت.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۸۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن سعد طائی
مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد از
قبیلهٔ طیّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند:
اکرم من حاتم طی. و در فارسی مثل حاتم یا
مثل حاتم طائی ...
مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد از
قبیلهٔ طیّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند:
اکرم من حاتم طی. و در فارسی مثل حاتم یا
مثل حاتم طائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن عبیداللََّه النمری. مکنی
به ابوعبیده از ثقات محدثین بصره. او بعد از
سدهٔ دوم هجری به اصفهان آمده است و از
محدثین بصره چون مبارک بن فضاله و
عثمان بن مطر و عیسی بن میمون و ابوهلال ...
به ابوعبیده از ثقات محدثین بصره. او بعد از
سدهٔ دوم هجری به اصفهان آمده است و از
محدثین بصره چون مبارک بن فضاله و
عثمان بن مطر و عیسی بن میمون و ابوهلال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن العشیم. اولین از امراء
بنی حمدان صنعاء است و از سال ۴۹۲ تا سال
۵۰۲ هـ . ق. امارت کرده است. رجوع به
طبقات سلاطین اسلام ص ۸۴ شود.
بنی حمدان صنعاء است و از سال ۴۹۲ تا سال
۵۰۲ هـ . ق. امارت کرده است. رجوع به
طبقات سلاطین اسلام ص ۸۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن عنوان البلخی ملقب به
اصم. ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه
آورده است: در نام پدر او اختلاف است.
حاتم بن عنوان و حاتم بن یوسف و حاتم بن
عنوان بن یوسف گفته شده ...
اصم. ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه
آورده است: در نام پدر او اختلاف است.
حاتم بن عنوان و حاتم بن یوسف و حاتم بن
عنوان بن یوسف گفته شده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن قدامه. محدث است و
ابوسهل مصری از او روایت دارد. رجوع به
سیرهٔ عمربن عبدالعزیز تصنیف ابن الجوزی چ
مصر سنهٔ ۱۳۳۱ هـ . ق. شود.
ابوسهل مصری از او روایت دارد. رجوع به
سیرهٔ عمربن عبدالعزیز تصنیف ابن الجوزی چ
مصر سنهٔ ۱۳۳۱ هـ . ق. شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن اللیث. محدث است و
حافظ جمال الدین ابی الفرج عبدالرحمن بن
الجوزی از او روایت دارد. رجوع به سیرهٔ
عمربن عبدالعزیز تصنیف ابن الجوزی چ مصر
سنهٔ ۱۳۳۱ هـ . ق. شود.
حافظ جمال الدین ابی الفرج عبدالرحمن بن
الجوزی از او روایت دارد. رجوع به سیرهٔ
عمربن عبدالعزیز تصنیف ابن الجوزی چ مصر
سنهٔ ۱۳۳۱ هـ . ق. شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن ماهان. جد لیث، پدر
یعقوب و عمرو و علی و طاهر و صفار است.
رجوع بتاریخ سیستان ص ۲۰۰ و ۲۶۹ و
۳۴۲ شود.
یعقوب و عمرو و علی و طاهر و صفار است.
رجوع بتاریخ سیستان ص ۲۰۰ و ۲۶۹ و
۳۴۲ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن مسلم ابی صغیرهٔ
قشیری مکنی به ابو یونس. محدث است.
شعبه از او روایت کند.
قشیری مکنی به ابو یونس. محدث است.
شعبه از او روایت کند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن مسلم مکنی به
ابوصغیره. محدث است و شاید بود که این مرد
همان حاتم بن مسلم مذکور در عقدالفرید
باشد که در قسمت خلافت ولید در ۴۵
سالگی وفات کرد. رجوع به عقدالفرید چ
محمد سعید العریان ...
ابوصغیره. محدث است و شاید بود که این مرد
همان حاتم بن مسلم مذکور در عقدالفرید
باشد که در قسمت خلافت ولید در ۴۵
سالگی وفات کرد. رجوع به عقدالفرید چ
محمد سعید العریان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن النعمان. یکی از بزرگان
باهله است. رجوع به عقدالفرید چ محمد
سعید العریان ج ۳ ص ۳۰۰ شود.
باهله است. رجوع به عقدالفرید چ محمد
سعید العریان ج ۳ ص ۳۰۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن هرثمةبن الاعین. یکی
از امراء عصر خلفای عباسی والی مصر. وی
در ۱۹۴ هـ . ق. از دست محمد امین بحکمرانی
مصر منصوب گشت و او را با مردم احواف
محاربه ای روی داد ...
از امراء عصر خلفای عباسی والی مصر. وی
در ۱۹۴ هـ . ق. از دست محمد امین بحکمرانی
مصر منصوب گشت و او را با مردم احواف
محاربه ای روی داد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن هرثمةبن نصرالبجلی.
او به عهد متوکل باللّه بجای پدر خویش
هرثمةبن نصر چند روز سمت ولایت مصر
داشته است.
او به عهد متوکل باللّه بجای پدر خویش
هرثمةبن نصر چند روز سمت ولایت مصر
داشته است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) ابن یونس جرجانی
معروف به مخضوب و مکنی به ابومحمد. از
حفاظ و محدثین و موطن او اصفهان است.
وی از ابوالولید الطیالسی و سعیدبن منصور و
علی بن الجعد و مسدّد و یحیی الحمانی روایت
دارد و ...
معروف به مخضوب و مکنی به ابومحمد. از
حفاظ و محدثین و موطن او اصفهان است.
وی از ابوالولید الطیالسی و سعیدبن منصور و
علی بن الجعد و مسدّد و یحیی الحمانی روایت
دارد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) دهلوی ظهیرالدین
(شیخ...). یکی از مشاهیر شعراء هندوستان و
اولین ادیبی که بزبان اردو نوشت او بود. مولد
او سال ۱۱۱۱ هـ . ق. شهر دهلی است و او را
بزبان اردو دو دیوان است.
(شیخ...). یکی از مشاهیر شعراء هندوستان و
اولین ادیبی که بزبان اردو نوشت او بود. مولد
او سال ۱۱۱۱ هـ . ق. شهر دهلی است و او را
بزبان اردو دو دیوان است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) شفی بن مرثد. مکنی به ابو
فروه. خواهرزادهٔ یزیدبن مرثد. محدث است.
فروه. خواهرزادهٔ یزیدبن مرثد. محدث است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) کاشی، هدایت اللََّه. شاعر
معاصر شاه عباس. او در اول هدایت و سپس
حاتم تخلص می کرد و او را دیوانی است. و
بیت ذیل از اوست:
فتاده از نظر هر که هست در عالم
...
معاصر شاه عباس. او در اول هدایت و سپس
حاتم تخلص می کرد و او را دیوانی است. و
بیت ذیل از اوست:
فتاده از نظر هر که هست در عالم
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) همدانی. از شعرای ایران.
وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت
ذیل از اوست:
خانهٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب
تا توانی کف زنان چون موج از دریا گذشت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت
ذیل از اوست:
خانهٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب
تا توانی کف زنان چون موج از دریا گذشت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(تِ) [ ع . ] (اِ. ص .) 1 - حاکم ، قاضی . 2 - غُراب ، زاغ . (?(حاج (جّ) [ ع . ]
(اِفا.) حج کننده ، حج گزار. ج . حجاج .
(اِفا.) حج کننده ، حج گزار. ج . حجاج .