sahne - صحنه
The entry is a dictionary list for the word sahne - صحنه
صحنه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
sahne
Farsça - Türkçe sözlük
sahne
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ صَ نَ ] (اِخ) یکی از بخش های
شهرستان کرمانشاهان. این بخش در شمال
باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر
است: از طرف شمال به بخش سنقر کلیائی از
شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور
کنگاور کلیائی از شهرستان ...
شهرستان کرمانشاهان. این بخش در شمال
باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر
است: از طرف شمال به بخش سنقر کلیائی از
شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور
کنگاور کلیائی از شهرستان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ صَ نَ ] (اِخ) قصبهٔ مرکزی بخش
صحنه شهرستان کرمانشاهان در ۶۱
هزارگزی کرمانشاه کنار شوسهٔ کرمانشاه به
طهران واقع. مختصات جغرافیائی آن بشرح
زیر است: طول ۴۷ درجه و ۳۳ دقیقه و عرض
۳۴ درجه و ۲۹ دقیقه ...
صحنه شهرستان کرمانشاهان در ۶۱
هزارگزی کرمانشاه کنار شوسهٔ کرمانشاه به
طهران واقع. مختصات جغرافیائی آن بشرح
زیر است: طول ۴۷ درجه و ۳۳ دقیقه و عرض
۳۴ درجه و ۲۹ دقیقه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(صَ نَ یا نِ) [ ع . صحنة ] (اِ.) 1 - زمین هموار. 2 - در فارسی به معنای محل نمایش
نمایشنامه . 3 - کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به
دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند. 4 - منظره ای واقعی یا خیالی که
رویدادی را نشان می دهد.
نمایشنامه . 3 - کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به
دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند. 4 - منظره ای واقعی یا خیالی که
رویدادی را نشان می دهد.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
arena; awantura; estrada; etap; faza; okres; otoczenie; scena; sceneria; widok
sahne - صحنه other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.