şir - ّشیر
The entry is a dictionary list for the word şir - ّشیر
ّشیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
süt
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع
گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء).
حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند.
(از آنندراج) (از انجمن آرا). ژیان، شرزه،
چیره خران، برق چنگال از صفات اوست.
(آنندراج). پستانداری عظیم الجثه ...
گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء).
حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند.
(از آنندراج) (از انجمن آرا). ژیان، شرزه،
چیره خران، برق چنگال از صفات اوست.
(آنندراج). پستانداری عظیم الجثه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همهٔ
حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی
لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان). به معنی
شیر است که می خورند، و به این معنی به یای
معروف است نه مجهول، ...
حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی
لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان). به معنی
شیر است که می خورند، و به این معنی به یای
معروف است نه مجهول، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) لولهٔ پیچداری که به ته ظرف یا لولهٔ
آب اتصال دارد و چون پیچ آنرا بپیچانند آب
جریان می یابد. (ناظم الاطباء). مبزل. مبزله.
نایژه. لوله. لولهٔ ضامن دار یا مجرای چرمی یا
فلزی آب انبار یا خم یا چرخشتی که ...
آب اتصال دارد و چون پیچ آنرا بپیچانند آب
جریان می یابد. (ناظم الاطباء). مبزل. مبزله.
نایژه. لوله. لولهٔ ضامن دار یا مجرای چرمی یا
فلزی آب انبار یا خم یا چرخشتی که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (ع اِ) شجر و درخت و هر گیاهی که
بر ساق ایستد. (ناظم الاطباء).
بر ساق ایستد. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) شُیُر. جِ شیار. (ناظم الاطباء) (اقرب
الموارد). رجوع به شیار شود.
الموارد). رجوع به شیار شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ یُ ] (ع اِ) جِ شیار. (از اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء). رجوع به شیار شود.
(ناظم الاطباء). رجوع به شیار شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ یْ یِ ] (ع ص، اِ) مشورت دهنده.
گویند: فلان خَیِّرٌ شَیِّرٌ؛ ای صالح للخیر و
المشورة. ج، شوراء. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). مشورت دهنده و اهل مشورت و
کسی که صلاحیت برای مشورت داشته باشد.
(ناظم الاطباء). مشاور. ...
گویند: فلان خَیِّرٌ شَیِّرٌ؛ ای صالح للخیر و
المشورة. ج، شوراء. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). مشورت دهنده و اهل مشورت و
کسی که صلاحیت برای مشورت داشته باشد.
(ناظم الاطباء). مشاور. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان طبس مسینا
از بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنهٔ آن
۲۰۴ تن. آب از قنات. صنایع دستی آنجا
کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
۹).
از بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنهٔ آن
۲۰۴ تن. آب از قنات. صنایع دستی آنجا
کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شار: شیر ختلان؛ ختلان شاه.
پادشاه ختلان. نام عام امرای بامیان. (از
یادداشت مؤلف). لقب پادشاه بامیان است. (از
حدود العالم). پادشاه بامیان را شیر گویند.
(مجمل التواریخ و القصص):
عزیز و قیصر و فغفور را بمان که درست
نه شاه ماند ...
پادشاه ختلان. نام عام امرای بامیان. (از
یادداشت مؤلف). لقب پادشاه بامیان است. (از
حدود العالم). پادشاه بامیان را شیر گویند.
(مجمل التواریخ و القصص):
عزیز و قیصر و فغفور را بمان که درست
نه شاه ماند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) به معنی پادشاه است. نام عام امراء
ختل. (یادداشت مؤلف). یقال للملک ختل،
ختلان شاه و یقال شیر ختلان. (ابن خردادبه
ص ۴۰).
ختل. (یادداشت مؤلف). یقال للملک ختل،
ختلان شاه و یقال شیر ختلان. (ابن خردادبه
ص ۴۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام برج پنجم از دوازده برج فلکی.
(ناظم الاطباء) (از برهان). برج اسد را نیز
گویند. (آنندراج). شیر فلک. یکی از بروج
دوازده گانهٔ فلکی که عرب آنرا اسد و لیث نیز
گوید. (یادداشت مؤلف):
دگر طالع تو ز فرخنده شیر
خداوند ...
(ناظم الاطباء) (از برهان). برج اسد را نیز
گویند. (آنندراج). شیر فلک. یکی از بروج
دوازده گانهٔ فلکی که عرب آنرا اسد و لیث نیز
گوید. (یادداشت مؤلف):
دگر طالع تو ز فرخنده شیر
خداوند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام دلاور تورانی که در جنگ
منوچهر با سلم و تور سام قارن را از میدان
بیرون کرد ولی بدست گرشاسب کشته شد.
(یادداشت مؤلف).
منوچهر با سلم و تور سام قارن را از میدان
بیرون کرد ولی بدست گرشاسب کشته شد.
(یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) مایعی سفید رنگ و مغذی با طعم شیرین که از پستان های پستانداران
ماده پس از زایمان ترشح می شود. ؛~ پاک خورده کنایه از: اصیل و با اصل و نسب ، با
حسن نیت و خوش عمل . ؛ از ~ مرغ تا جان آدمیزاد کنایه از: چیزی که یافتنش در حکم
محال باشد.
ماده پس از زایمان ترشح می شود. ؛~ پاک خورده کنایه از: اصیل و با اصل و نسب ، با
حسن نیت و خوش عمل . ؛ از ~ مرغ تا جان آدمیزاد کنایه از: چیزی که یافتنش در حکم
محال باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) 1 - پستانداری است وحشی و گوشت خوار از راستة گربه سانان که بسیار
نیرومند و چابک است . نر آن یال دارد. 2 - (عا.) موفق ، پیروز. ؛ ~ بچه کنایه از آن
که با وجود جوانی بسیار شجاع و دلیر است . ؛~ کردن کسی برانگیختن آن کس ، تشجیع و
تحریک کردن وی . ؛ ~و خط انداختن قرعه کشیدن یا فال زدن یا قمار کردن . (در سکه های
رایج پیش از انقلاب اسلامی بر یک روی نقش شیر و خورشید و بر رویة دیگر ارزش سکه به
خط عادی حک شده بود).
نیرومند و چابک است . نر آن یال دارد. 2 - (عا.) موفق ، پیروز. ؛ ~ بچه کنایه از آن
که با وجود جوانی بسیار شجاع و دلیر است . ؛~ کردن کسی برانگیختن آن کس ، تشجیع و
تحریک کردن وی . ؛ ~و خط انداختن قرعه کشیدن یا فال زدن یا قمار کردن . (در سکه های
رایج پیش از انقلاب اسلامی بر یک روی نقش شیر و خورشید و بر رویة دیگر ارزش سکه به
خط عادی حک شده بود).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) ابزاری فلزی که به لوله های گاز یا آب برای باز یا بستن آن وصل می کنند. ؛
~فلکه شیر قطع و وصل یا تنظیم جریان سیال با دستة دایره ای شکل .
~فلکه شیر قطع و وصل یا تنظیم جریان سیال با دستة دایره ای شکل .
şir - ّشیر other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.