Amir - عمیر
The entry is a dictionary list for the word Amir - عمیر
عمیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع ص) جای معمور. (منتهی
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای آباد،
و آن فعیل است بمعنای مفعول. (از اقرب
الموارد). || ثوب عمیر؛ جامهٔ سخت باف.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
جامهٔ محکم. (از اقرب ...
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای آباد،
و آن فعیل است بمعنای مفعول. (از اقرب
الموارد). || ثوب عمیر؛ جامهٔ سخت باف.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
جامهٔ محکم. (از اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (ع اِ مصغر) تصغیر عُمْر. رجوع
به عُمر شود. || تصغیر عَمرو. رجوع به
عَمرو شود.
به عُمر شود. || تصغیر عَمرو. رجوع به
عَمرو شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) موضعی است نزدیک مکه.
(منتهی الارب). تصغیر عُمر است و آن
جایگاهی است در نزدیکی مکه. (از معجم
البلدان).
- بئر عمیر؛ چاهی است در حزم بنی عُوال.
(منتهی الارب) (از معجم البلدان).
(منتهی الارب). تصغیر عُمر است و آن
جایگاهی است در نزدیکی مکه. (از معجم
البلدان).
- بئر عمیر؛ چاهی است در حزم بنی عُوال.
(منتهی الارب) (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن ابی وقاص. وی برادر
سعدبن ابی وقاص بود. و در سن
شانزده سالگی در غزوهٔ بدر به شهادت رسید.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۳۴۱
شود.
سعدبن ابی وقاص بود. و در سن
شانزده سالگی در غزوهٔ بدر به شهادت رسید.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۳۴۱
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن حباب بن جعدهٔ سلمی.
رئیس قیسیان در عراق، از قهرمانان زیرک
بشمار می رفت. وی از همراهان ابراهیم بن
اشتر، در جنگ با عبیداللََّه بن زیاد در «خازر»
بوده است. سپس به قرقیسیا آمد و ...
رئیس قیسیان در عراق، از قهرمانان زیرک
بشمار می رفت. وی از همراهان ابراهیم بن
اشتر، در جنگ با عبیداللََّه بن زیاد در «خازر»
بوده است. سپس به قرقیسیا آمد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن حمام. از صحابیان بود.
(منتهی الارب). وی در غزوهٔ بدر شهید گشت.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۳۴۰
شود.
(منتهی الارب). وی در غزوهٔ بدر شهید گشت.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۳۴۰
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن سعدبن عبید اوسی
انصاری. وی از صحابیان بود و در فتوحات
شام شرکت داشت. از جانب خلیفهٔ دوم بر
شهر حمص حاکم گشت و خلیفه در حق او
می گفت: کاش مرا مردانی چون عمیربن ...
انصاری. وی از صحابیان بود و در فتوحات
شام شرکت داشت. از جانب خلیفهٔ دوم بر
شهر حمص حاکم گشت و خلیفه در حق او
می گفت: کاش مرا مردانی چون عمیربن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن عامربن دهمان بن
حارث بن غنم بن مالک بن کنانه. وی پدر مادر
عایشه زوجهٔ پیامبر (ص) بود. (از حبیب السیر
چ خیام ج ۱ ص ۴۲۴).
حارث بن غنم بن مالک بن کنانه. وی پدر مادر
عایشه زوجهٔ پیامبر (ص) بود. (از حبیب السیر
چ خیام ج ۱ ص ۴۲۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن عامربن عبد ذی الشری.
گویند نام او ابوهریرة بوده است. رجوع به
ابوهریرة (عبدالرحمان بن صخر...) شود.
گویند نام او ابوهریرة بوده است. رجوع به
ابوهریرة (عبدالرحمان بن صخر...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن عباد کلبی. وی دبیر
معاویةبن ابی سفیان بود. رجوع به
حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۵۶۳ شود.
معاویةبن ابی سفیان بود. رجوع به
حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۵۶۳ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن مُقاعِس بن عمرو. از
تمیم از عدنانیة. جدی جاهلی است. (از
الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۴۲).
تمیم از عدنانیة. جدی جاهلی است. (از
الاعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۴۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن ولید خراسانی. وی از
والیان و رئیسان کارآمد به شمار می رفت و
در اواخر عمر خویش مدت شصت روز بر
مصر حاکم گشت. و سرانجام بسال ۲۴۱ هـ .ق.
به دست اهالی جوف بقتل رسید. و ...
والیان و رئیسان کارآمد به شمار می رفت و
در اواخر عمر خویش مدت شصت روز بر
مصر حاکم گشت. و سرانجام بسال ۲۴۱ هـ .ق.
به دست اهالی جوف بقتل رسید. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن وهب بن خلف جمحی.
وی صحابی از شجاعان بود. ابتدا با کفار
قریش در غزوهٔ بدر به مخالفت با مسلمانان
جنگید و یکی از پسرانش به اسیری
مسلمانان درآمد و چون به مکه بازگشت
صفوان ...
وی صحابی از شجاعان بود. ابتدا با کفار
قریش در غزوهٔ بدر به مخالفت با مسلمانان
جنگید و یکی از پسرانش به اسیری
مسلمانان درآمد و چون به مکه بازگشت
صفوان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن هانی. شامی، مکنی به
ابوالولید. از تابعیان بود و گویند درک صحبت
سی تن از اصحاب رسول اللََّه (ص) را کرده
است. رجوع به صفة الصفوة ج ۴ ص ۱۹۳
شود.
ابوالولید. از تابعیان بود و گویند درک صحبت
سی تن از اصحاب رسول اللََّه (ص) را کرده
است. رجوع به صفة الصفوة ج ۴ ص ۱۹۳
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن یحیی سیستانی. از
بزرگان و فضلای سیستان بود و نام او در
تاریخ سیستان آمده است. رجوع به تاریخ
سیستان ص ۲۰ شود.
بزرگان و فضلای سیستان بود و نام او در
تاریخ سیستان آمده است. رجوع به تاریخ
سیستان ص ۲۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) ابن یزید. محدث است.
(منتهی الارب). رجوع به ابوسریة شود.
(منتهی الارب). رجوع به ابوسریة شود.
Amir - عمیر other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.