Habhab - حبحاب
The entry is a dictionary list for the word Habhab - حبحاب
حبحاب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص) مرد کوتاه زشت روی
بدخو. || لاغر و نزار از مردان و شتران.
|| خرد. ریزه. ج، حباحِب. || (اِخ) نام
شمشیر عمروبن خلی. ...
بدخو. || لاغر و نزار از مردان و شتران.
|| خرد. ریزه. ج، حباحِب. || (اِخ) نام
شمشیر عمروبن خلی. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) حبحاب الانصاری.
مکنی به ابوعقیل یکی از صحابهٔ کرام است.
ابن منده و بونعیم گویند: آنگاه که او زکوة
خرمای خویش را بخدمت حضرت رسول
اکرم صلوات اللََّه علیه میبرد چون منافقین او را
مسخره کردند آیهٔ شریفه {/B«اَلَّذِینَ ...
مکنی به ابوعقیل یکی از صحابهٔ کرام است.
ابن منده و بونعیم گویند: آنگاه که او زکوة
خرمای خویش را بخدمت حضرت رسول
اکرم صلوات اللََّه علیه میبرد چون منافقین او را
مسخره کردند آیهٔ شریفه {/B«اَلَّذِینَ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن ابی حبحاب، تابعی
است. از جعفربن برقان روایت کند. خود و
پدرش ناشناسند. ابوحاتم هر دو را مجهول
دانسته. ابن حبان دومین را در عداد ثقات
شمرده. رجوع به لسان المیزان ج ۲ ص ۱۶۶
شود.
است. از جعفربن برقان روایت کند. خود و
پدرش ناشناسند. ابوحاتم هر دو را مجهول
دانسته. ابن حبان دومین را در عداد ثقات
شمرده. رجوع به لسان المیزان ج ۲ ص ۱۶۶
شود.
Habhab - حبحاب other entries
Next Words