Baz - باذ
The entry is a dictionary list for the word Baz - باذ
باذ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ باذذ ] (ع ص) بدحال. (از منتهی
الارب). بدحال و بدهیأت. (از قطر المحیط).
بد و زشت. (آنندراج). یقال رجل باذالهیئة و
بذالهیئة؛ بدحال و بدهیأت. (منتهی الارب).
مرد بدحال. (مهذب الاسماء). بدحال و
بدصورت. (ناظم الاطباء).
الارب). بدحال و بدهیأت. (از قطر المحیط).
بد و زشت. (آنندراج). یقال رجل باذالهیئة و
بذالهیئة؛ بدحال و بدهیأت. (منتهی الارب).
مرد بدحال. (مهذب الاسماء). بدحال و
بدصورت. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابوعبداللََّه حسین بن دوستک دائی بن
مروان. از اکراد حمیدیه و بسیار قوی و تنومند
بود و در روزگار عضدالدولهٔ بویهی در دیار
بکر خروج کرد و پس از درگذشت وی قدرت
یافت و نصیبین را بچنگ آورد، و در ...
مروان. از اکراد حمیدیه و بسیار قوی و تنومند
بود و در روزگار عضدالدولهٔ بویهی در دیار
بکر خروج کرد و پس از درگذشت وی قدرت
یافت و نصیبین را بچنگ آورد، و در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) باد. از قرای اصفهان، و گفته اند از
قرای گلپایگان است. حسن بن ابی سعدبن
حسن فقیه باذی که پس از سال ۳۳۰ هـ . ق.
درگذشته است بدان منسوب است. (معجم
البلدان) (مراصدالاطلاع).
قرای گلپایگان است. حسن بن ابی سعدبن
حسن فقیه باذی که پس از سال ۳۳۰ هـ . ق.
درگذشته است بدان منسوب است. (معجم
البلدان) (مراصدالاطلاع).
Baz - باذ other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.