Esfar - اصفر
The entry is a dictionary list for the word Esfar - اصفر
اصفر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
sararmak
Arapça - Türkçe sözlük
اِصْفَرَّ
sararmak
Anlamı: rengi sarıya dönmek
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
اصفرَّ يصفرّ، اصْفَرِرْ/اصْفَرَّ، اصْفِرارًا، فهو مُصْفَرّ
• اصفرَّ الشَّيءُ: اصفارَّ؛ صار في لون الذّهب "اصفرَّ وجهُه من الخوف"| اصفَرّ واحمرّ: اغتاظ وامتعض من أمرٍ ما.
• اصفرَّ الزَّرعُ: يبِس ورقُه وحان وقتُ حصاده "اصفرَّ القمحُ- {ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا}- {وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ}".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (ع ص، اِ) زرد. (منتهی الارب)
(آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) (مؤید
الفضلاء) (مهذب الاسماء). آنچه رنگ صُفْرة
داشته باشد یعنی همچون زعفران و زر
زردرنگ باشد. (از اقرب الموارد) (از قطر
المحیط):
سر کلک او بر تن کلک او
سر ...
(آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) (مؤید
الفضلاء) (مهذب الاسماء). آنچه رنگ صُفْرة
داشته باشد یعنی همچون زعفران و زر
زردرنگ باشد. (از اقرب الموارد) (از قطر
المحیط):
سر کلک او بر تن کلک او
سر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (ع ن تف) صفیرزن تر.
صفیرزننده تر. (منتهی الارب).
- امثال:
اصفر من بلبل.
|| خالی تر از هر چیزی. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). تهی تر: اصفر من
لیلةالصدر (از ...
صفیرزننده تر. (منتهی الارب).
- امثال:
اصفر من بلبل.
|| خالی تر از هر چیزی. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). تهی تر: اصفر من
لیلةالصدر (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) برحسب روایات
مورخان قدیم نام یکی از نیاهای اسکندر
رومی یا ذوالقرنین بود چنانکه ابن البلخی
نسبت وی را بدینسان آورده است:
فیلقوس بن مصریم بن هرمس بن هردس بن
میطون بن رومی بن لیطی بن ...
مورخان قدیم نام یکی از نیاهای اسکندر
رومی یا ذوالقرنین بود چنانکه ابن البلخی
نسبت وی را بدینسان آورده است:
فیلقوس بن مصریم بن هرمس بن هردس بن
میطون بن رومی بن لیطی بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) نام پسر روم بن اسحاق،
نیای بنوالاصفر. و رجوع به بنوالاصفر، و
بلوغ الارب ج ۳ ص ۱۱۹ شود.
نیای بنوالاصفر. و رجوع به بنوالاصفر، و
بلوغ الارب ج ۳ ص ۱۱۹ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) ابن عبدالرحمن ثعلبی
صفری، منسوب به صفریة و از علمای آن
فرقه بود که از فرق خوارج بشمار می رفتند.
وی از اخوال طوق بن مالک بود و در زمرهٔ
خطیبان و فقیهان و عالمان صفریه ...
صفری، منسوب به صفریة و از علمای آن
فرقه بود که از فرق خوارج بشمار می رفتند.
وی از اخوال طوق بن مالک بود و در زمرهٔ
خطیبان و فقیهان و عالمان صفریه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) (نهر...) این نام را ملتهای
عربی زبان کنونی بر رود زرد یا رود
هوانگ هو اطلاق می کنند که طول آن ۴۰۰۰
کیلومتر است و از فلات تبت سرچشمه
می گیرد و پس از مشروب ساختن ...
عربی زبان کنونی بر رود زرد یا رود
هوانگ هو اطلاق می کنند که طول آن ۴۰۰۰
کیلومتر است و از فلات تبت سرچشمه
می گیرد و پس از مشروب ساختن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) (بنو، یا بنی...) بنوالاصفر
روم. ملوک روم. اولاد اصفربن روم بن
عیصوبن اسحاق. یا آنکه صنفی از حبش بر
ایشان غالب آمدند پس با زنان آنها جماع
کردند و اولاد آنها زردرنگ پیدا شد. (منتهی
الارب). ...
روم. ملوک روم. اولاد اصفربن روم بن
عیصوبن اسحاق. یا آنکه صنفی از حبش بر
ایشان غالب آمدند پس با زنان آنها جماع
کردند و اولاد آنها زردرنگ پیدا شد. (منتهی
الارب). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ فَ ] (اِخ) (دولت بنی اصفر) نام
دولت خاندان اصفر تغلبی است که در اواخر
قرن چهارم هجری در بحرین و احسا تأسیس
گردید. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به
اصفر تغلبی و بنی اصفر شود.
دولت خاندان اصفر تغلبی است که در اواخر
قرن چهارم هجری در بحرین و احسا تأسیس
گردید. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به
اصفر تغلبی و بنی اصفر شود.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
اِصْفَرّ: صارَ أصْفَر
to yellow, become (turn, grow) yellow; to pale, become (turn, grow) pale or pallid
Esfar - اصفر other entries
Next Words