daya - دایه
The entry is a dictionary list for the word daya - دایه
دایه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ / یِ ] (اِ) (فارسی است و در
لغت عرب آنرا عربی گیرند). مُرضعه. حاضنه.
ظئر. ظاغیة. (منتهی الارب). غاذیة. (ملخص
اللغات). پازاج. پازاچ. زن که بچهٔ دیگری را
شیر دهد. شیردهنده بچهٔ دیگری را. ربیبة.
علوق. (منتهی الارب). ...
لغت عرب آنرا عربی گیرند). مُرضعه. حاضنه.
ظئر. ظاغیة. (منتهی الارب). غاذیة. (ملخص
اللغات). پازاج. پازاچ. زن که بچهٔ دیگری را
شیر دهد. شیردهنده بچهٔ دیگری را. ربیبة.
علوق. (منتهی الارب). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (اِخ) صاحب کتاب
مرصادالعباد. رجوع به نجم الدین رازی و یا
نجم الدین دایه و غزالی نامه چ ۱ ص ۱۰۳ و
تاریخ گزیده و مرصادالعباد شود.
مرصادالعباد. رجوع به نجم الدین رازی و یا
نجم الدین دایه و غزالی نامه چ ۱ ص ۱۰۳ و
تاریخ گزیده و مرصادالعباد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (اِخ) علی دایه. علی بن عبداللََّه
معروف به علی دایه، سپهسالار سلطان
مسعود غزنوی است. رجوع به تاریخ بیهقی
شود.
معروف به علی دایه، سپهسالار سلطان
مسعود غزنوی است. رجوع به تاریخ بیهقی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(یِ) [ په . ] (اِ.) 1 - شیردهنده ، پرستار کودک . 2 - قابله . ؛~ دلسوزتر از مادر
آن که به دروغ خود را مهربان و فداکار جلوه دهد.
آن که به دروغ خود را مهربان و فداکار جلوه دهد.