gurap - غراب
The entry is a dictionary list for the word gurap - غراب
غراب Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
karga
Arapça - Türkçe sözlük
غُرَاب
karga
Anlamı: kargagillerden, tüyleri kara renkte, bahçelere zarar veren kuş
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (ع اِ) زاغ. (منتهی الارب)
(آنندراج) (نصاب الصبیان) (بحر الجواهر)
(غیاث اللغات) (مقدمةالادب). ج، اَغرُب،
اَغرِبة، غِربان، غُرب، جج، غرابین (جِ غِربان).
(منتهی الارب) (آنندراج). و منه الحدیث:
«امر النبی (ص) بقتل الغراب، و سماه فاسقاً»
(منتهی الارب).
(آنندراج) (نصاب الصبیان) (بحر الجواهر)
(غیاث اللغات) (مقدمةالادب). ج، اَغرُب،
اَغرِبة، غِربان، غُرب، جج، غرابین (جِ غِربان).
(منتهی الارب) (آنندراج). و منه الحدیث:
«امر النبی (ص) بقتل الغراب، و سماه فاسقاً»
(منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) نام مردی، غیره النبی (ص)
و جعل اسمه مسلماً و هو مسلم القرشی.
(منتهی الارب). || لقب احمدبن محمد
اصفهانی. || نام اسب غنی. (منتهی الارب)
(آنندراج).
و جعل اسمه مسلماً و هو مسلم القرشی.
(منتهی الارب). || لقب احمدبن محمد
اصفهانی. || نام اسب غنی. (منتهی الارب)
(آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) قریه ای است از قرای
مدینه. رجوع به نزهةالقلوب چ برون ص ۱۵
شود. || وادئی است از اودیهٔ عقیق. (منتهی
الارب).
مدینه. رجوع به نزهةالقلوب چ برون ص ۱۵
شود. || وادئی است از اودیهٔ عقیق. (منتهی
الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) (الـ ...) نام صورتی از صور
فلکیه از ناحیهٔ جنوبی است و آن را بر مثال
کلاغی توهم کرده اند و کواکب آن هفت است
و نام دیگر آن عرش سماک است. (از جهان
دانش). نام ...
فلکیه از ناحیهٔ جنوبی است و آن را بر مثال
کلاغی توهم کرده اند و کواکب آن هفت است
و نام دیگر آن عرش سماک است. (از جهان
دانش). نام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) امیر مدیان است که
جدعون وی را هزیمت داده، افرائیمیان او را
بر صخرهٔ غراب به قتل رسانیدند، و صخرهٔ
غراب به اسم امیر مدیان که در آنجا مقتول
گردید موسوم گشت، و این صخره در مشرق ...
جدعون وی را هزیمت داده، افرائیمیان او را
بر صخرهٔ غراب به قتل رسانیدند، و صخرهٔ
غراب به اسم امیر مدیان که در آنجا مقتول
گردید موسوم گشت، و این صخره در مشرق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) (صخرهٔ...) صخره ای است
که امیر مدیان در آنجا به قتل رسید و وجه
تسمیه اش این است که امیر مدیان به نام
غراب نامیده می شد و این صخره در مشرق
اردن بود. (از ...
که امیر مدیان در آنجا به قتل رسید و وجه
تسمیه اش این است که امیر مدیان به نام
غراب نامیده می شد و این صخره در مشرق
اردن بود. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان دیناران بخش اردل شهرستان
شهرکرد، و در ۲۰۰۰۰گزی جنوب باختری
اردل و در ۲۰۰۰۰گزی راه عمومی اردل واقع
است. سکنهٔ آن ۴۶ تن و مذهب آنان تشیع
است و به زبان ...
دهستان دیناران بخش اردل شهرستان
شهرکرد، و در ۲۰۰۰۰گزی جنوب باختری
اردل و در ۲۰۰۰۰گزی راه عمومی اردل واقع
است. سکنهٔ آن ۴۶ تن و مذهب آنان تشیع
است و به زبان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) جائی است به دمشق.
(منتهی الارب) (آنندراج). جای معروفی
است به دمشق. کثیر گوید:
فلولا اللََّه ثم ندی ابن لیلی
و انی فی نوالک ذوارتعاب
و باقی الود ما قطعت قلوصی
مسافة بین مصر الی غراب ...
(منتهی الارب) (آنندراج). جای معروفی
است به دمشق. کثیر گوید:
فلولا اللََّه ثم ندی ابن لیلی
و انی فی نوالک ذوارتعاب
و باقی الود ما قطعت قلوصی
مسافة بین مصر الی غراب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) کوهی شامی مدینه. (منتهی
الارب) (آنندراج). کوهی در نزدیکی مدینه
است. ابن هشام در بیان جنگ پیغمبر اسلام با
بنی لحیان گوید: پیغمبر اسلام از مدینه بیرون
شد و از کوه غراب که در ناحیه ای ...
الارب) (آنندراج). کوهی در نزدیکی مدینه
است. ابن هشام در بیان جنگ پیغمبر اسلام با
بنی لحیان گوید: پیغمبر اسلام از مدینه بیرون
شد و از کوه غراب که در ناحیه ای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) ابن جَذیمة. جدی جاهلی
است از قبیلهٔ طی. از قحطان، بعض فرزندان
وی مشهورند. (اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۵۸).
است از قبیلهٔ طی. از قحطان، بعض فرزندان
وی مشهورند. (اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۵۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ رْ را ] (اِخ) محمدبن موسی غراب.
استاد ابی علی غصانی است. (منتهی الارب).
استاد ابی علی غصانی است. (منتهی الارب).
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
غُرابٌ
[ɣu'raːb]
n m
طائِرٌ أَسْوَدُ m corbeau
◊
نَعَقَ الغُرابُ — Le corbeau croassait.
◊
نَعيقُ الغُرابِ — le croassement du corbeau
♦ غُرابُ الزَّرْعِ choucas m
♦ غُرابُ البَيْنِ le corbeau qui pleure la séparation des amants
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
غُرَابٌ
мн. غِرْبَانٌ мн. أَغْرِبَةٌ
1) тж. ال غراب الاسحم или ال غراب النُوحىّ или ال غراب الاسود ворон; тж. ال غراب الزاغ или الغراب الصغير ворона; тж. الزرع غراب или الزيتون غراب или ال غراب الاعصم галка; القيظ غراب грач; البحر غراب баклан; غراب البيْن ворон, предвещающий разлуку
2) остриё, лезвие; السيف غراب остриё меча
3) техн. патрон; (токарный) ; * الر أس غراب затылок; دون هذا شيب ال это очень далеко; طار غرابه он поседел;احتمل ابتسامته غراب الفجر улыбка его быстро исчезла; اغربة العرب чёрные арабы (метисы и т. п. )
* * *
уа=
pl. = غربان
ворон