dermanda - درمانده
The entry is a dictionary list for the word dermanda - درمانده
درمانده Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) پریشان.
تنگدست. بی کمک. عاجز. ناچار.
(ناظم الاطباء). ناتوان افتاده. از کار افتاده.
رنجور. ازپاافتاده. فرومانده. حسیر. قردم.
کلیل. (منتهی الارب ). لهیف. محصر. (دهار).
مسکین. مضطر. مفهوت. مُلْجأ. (منتهی الارب
). مَندور. (حاشیهٔ فرهنگ ...
تنگدست. بی کمک. عاجز. ناچار.
(ناظم الاطباء). ناتوان افتاده. از کار افتاده.
رنجور. ازپاافتاده. فرومانده. حسیر. قردم.
کلیل. (منتهی الارب ). لهیف. محصر. (دهار).
مسکین. مضطر. مفهوت. مُلْجأ. (منتهی الارب
). مَندور. (حاشیهٔ فرهنگ ...