hiraman - خرامان
The entry is a dictionary list for the word hiraman - خرامان
خرامان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خِ ] (نف، ق) خرامنده. (یادداشت بخط مؤلف). رونده با ناز و تکبر و تبختر. (ناظم الاطباء) (شرفنامهٔ منیری). خوش رفتار. (غیاث اللغات). مختال. (زمخشری):
بفرمود کاین را بجای آورید
همان باغ یکسر بپای آورید
بجستند بسیار هر سوی باغ
ببردند ...
بفرمود کاین را بجای آورید
همان باغ یکسر بپای آورید
بجستند بسیار هر سوی باغ
ببردند ...