habbab - حباب
The entry is a dictionary list for the word habbab - حباب
حباب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
kabarcık
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَبابُ [جمع]:
1- فقاقيعُ تعلو الماء أو الخمر من جرّاء الرِّيح أو حركة ما "طفا الحَبابُ على الشَّراب"| حبابُك أن تفعل كذا، وأن يكون كذا: غاية ما تريد.
2- ندًى يغطِّي النَّباتَ في الصَّباح الباكر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع اِ) کوپله. غوزه. غنچه.
سوارگ. سوار آب. گنبد آب. آب سوار.
فراسیاب. سیاب. غوزهٔ آب. غنچهٔ آب. کوپلهٔ
آب. گوی. نفّاخة. فقّاعة. سوارک آب.
جندعة. (منتهی الارب). قبک آب. (دهار).
فرزند آب. قبهٔ آب. عسل. سوارگان آب.
(مهذب الاسماء). حبیب. ...
سوارگ. سوار آب. گنبد آب. آب سوار.
فراسیاب. سیاب. غوزهٔ آب. غنچهٔ آب. کوپلهٔ
آب. گوی. نفّاخة. فقّاعة. سوارک آب.
جندعة. (منتهی الارب). قبک آب. (دهار).
فرزند آب. قبهٔ آب. عسل. سوارگان آب.
(مهذب الاسماء). حبیب. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (ع مص) مُحابّة. با کسی دوستی
کردن. (زوزنی). با هم دوستی گرفتن. محاببة.
کردن. (زوزنی). با هم دوستی گرفتن. محاببة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (ع اِ) گوشوارهٔ یکدانه. (منتهی
الارب). || دوستی. (منتهی الارب). حُب.
الارب). || دوستی. (منتهی الارب). حُب.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (ع اِ) مار. شیطان (و شیطان در
اینجا مرادف حیّة عربی و مار فارسی است).
|| مار. (منتهی الارب). || نوعی است از
مار. (مهذب الاسماء). || دوست. (منتهی ...
اینجا مرادف حیّة عربی و مار فارسی است).
|| مار. (منتهی الارب). || نوعی است از
مار. (مهذب الاسماء). || دوست. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (ع ص) خم فروش. (مهذب
الاسماء). صانع الحِباب و بائعها. (اقرب
الموارد). || گندم فروش. (ذیل اقرب الموارد
از تاج).
الاسماء). صانع الحِباب و بائعها. (اقرب
الموارد). || گندم فروش. (ذیل اقرب الموارد
از تاج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (اِخ) نام قبیله ای از بنی سُلَیم.
|| نام مردی. (منتهی الارب).
|| نام مردی. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) محدث است. جاحظ
گوید: قلت لحباب انک تکذب فی الحدیث،
فقال: و ما علیک اذا کان الذی أزید فیه أحسن
منه فواللََّه ماینفعک صدقه و لایضرک کذبه، و
مایدور الأمور الاّ علی لفظ جید و معنی
حسن، و ...
گوید: قلت لحباب انک تکذب فی الحدیث،
فقال: و ما علیک اذا کان الذی أزید فیه أحسن
منه فواللََّه ماینفعک صدقه و لایضرک کذبه، و
مایدور الأمور الاّ علی لفظ جید و معنی
حسن، و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) یکی از صحابه است، و در
تفسیر اسفرائینی از او نقل شده. (فهرست
کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار ج ۱ ص ۷۹).
تفسیر اسفرائینی از او نقل شده. (فهرست
کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار ج ۱ ص ۷۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن ابی سلول. رجوع به
حباب بن عبداللََّه بن ابی سلول شود.
حباب بن عبداللََّه بن ابی سلول شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن جبلهٔ دقاق. از مالک
روایت کند. ازدی او را دروغ گو خوانده.
دعلج در کتاب غرائب مالک از او نقل کند.
(لسان المیزان ج ۲ ص ۹۶۴).
روایت کند. ازدی او را دروغ گو خوانده.
دعلج در کتاب غرائب مالک از او نقل کند.
(لسان المیزان ج ۲ ص ۹۶۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن جبیر. حلیف بنی امیه.
ابن عبدالبر او را در عداد صحابه که در جنگ
طائف کشته شدند شمرده است. (تنقیح المقال
ج ۱ ص ۲۴۹). طبری پدر او را حبیب نامیده
گوید پسر او عرفطه ...
ابن عبدالبر او را در عداد صحابه که در جنگ
طائف کشته شدند شمرده است. (تنقیح المقال
ج ۱ ص ۲۴۹). طبری پدر او را حبیب نامیده
گوید پسر او عرفطه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن جزءبن عمروبن
عامربن عبدرزاح بن ظفر ظفری. برخی او را
در عداد صحابه شمرده اند که بدر و احد را
دریافته و در قادسیه کشته شده است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۴۹). عسقلانی او را
حباب بن ...
عامربن عبدرزاح بن ظفر ظفری. برخی او را
در عداد صحابه شمرده اند که بدر و احد را
دریافته و در قادسیه کشته شده است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۴۹). عسقلانی او را
حباب بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن حیان طائی کوفی.
شیخ طوسی او را بهمین عنوان از اصحاب
صادق (ع) شمرده، و ظاهراً امامی باشد لیکن
مجهول الحال است. (تنقیح المقال ج ۱
ص ۲۴۹). عسقلانی او را حباب بن حبان
خوانده ...
شیخ طوسی او را بهمین عنوان از اصحاب
صادق (ع) شمرده، و ظاهراً امامی باشد لیکن
مجهول الحال است. (تنقیح المقال ج ۱
ص ۲۴۹). عسقلانی او را حباب بن حبان
خوانده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن رئاب عکلی. شیخ
طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع)
شمرده گوید: او پدر زیدبن حباب کوفی بود.
امامی و مجهول است. و در برخی نسخ بجای
رئاب، ریان آمده و آن غلط است.
(تنقیح ...
طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع)
شمرده گوید: او پدر زیدبن حباب کوفی بود.
امامی و مجهول است. و در برخی نسخ بجای
رئاب، ریان آمده و آن غلط است.
(تنقیح ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن زیدبن تیم بن امیةبن
خفاف بن بیاضةبن خفاف بن سعدبن مرةبن
مالک بن اوس انصاری بیاضی. برخی او را از
شهداء احد شمرده اند و مجهول الحال است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۴۹). عسقلانی حال ...
خفاف بن بیاضةبن خفاف بن سعدبن مرةبن
مالک بن اوس انصاری بیاضی. برخی او را از
شهداء احد شمرده اند و مجهول الحال است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۴۹). عسقلانی حال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عامربن کعب تیمی. از
تیم اللات و از شیعهٔ کوفه بود و با مسلم بن
عقیل بیعت کرد و چون مسلم گرفتار شد او
نزد قوم خود پنهان گردید، و چون حسین بن
علی (ع) ...
تیم اللات و از شیعهٔ کوفه بود و با مسلم بن
عقیل بیعت کرد و چون مسلم گرفتار شد او
نزد قوم خود پنهان گردید، و چون حسین بن
علی (ع) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عبد فزاری. بغوی او را
در عداد صحابه شمرده. او و ابراهیم حربی از
طریق عبداللََّه بن حاجب نقل حدیث کنند.
وقتی نزد پیغمبر آمد و گفت هرچه فرمایی
چنان کنم، پیغمبر گفت به اسلام درآی و
هجرت ...
در عداد صحابه شمرده. او و ابراهیم حربی از
طریق عبداللََّه بن حاجب نقل حدیث کنند.
وقتی نزد پیغمبر آمد و گفت هرچه فرمایی
چنان کنم، پیغمبر گفت به اسلام درآی و
هجرت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عمرو الانصاری،
صحابی، برادر ابوالیسر و پدر عبدالرحمان
است. در زمان پیغمبر وفات یافت، زن او
مادر عبدالرحمان کنیز بود و چون مدیون بود
و خواستند کنیز را بفروشند، پیغمبر دستور داد
کنیز را آزاد کردند و غلامی ...
صحابی، برادر ابوالیسر و پدر عبدالرحمان
است. در زمان پیغمبر وفات یافت، زن او
مادر عبدالرحمان کنیز بود و چون مدیون بود
و خواستند کنیز را بفروشند، پیغمبر دستور داد
کنیز را آزاد کردند و غلامی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن ابی سلول. از
صحابه است. (قاموس الاعلام ترکی).
صحابه است. (قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عمیر سلمی ذکوانی.
وثیمة او را در کتاب الردة یاد کرده و وصیت
او را به بنی حنیفه مبنی بر ملازمت اسلام نقل
کرده و خطبه و کلماتی نیز از او آورده است.
ابن فتحون نیز ...
وثیمة او را در کتاب الردة یاد کرده و وصیت
او را به بنی حنیفه مبنی بر ملازمت اسلام نقل
کرده و خطبه و کلماتی نیز از او آورده است.
ابن فتحون نیز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن فضالهٔ ذهلی یمامی
حنفی. او به بصره شد و انس بن مالک را در
آنجا بدید و چون دربارهٔ سفر هند با وی
مشورت کرد انس بی اجازهٔ پدر و مادر صلاح
ندانست. ابن ماکولا ...
حنفی. او به بصره شد و انس بن مالک را در
آنجا بدید و چون دربارهٔ سفر هند با وی
مشورت کرد انس بی اجازهٔ پدر و مادر صلاح
ندانست. ابن ماکولا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن قیظی الانصاری
اشهلی. صحابی است و در غزوهٔ بدر شهید
شد. موسی بن عقبه و ابن اسحاق و ابن ماکولا
او را در شمار درک کنندگان بدر یاد کرده اند و
برخی بنقل از ابن اسحاق، نام ...
اشهلی. صحابی است و در غزوهٔ بدر شهید
شد. موسی بن عقبه و ابن اسحاق و ابن ماکولا
او را در شمار درک کنندگان بدر یاد کرده اند و
برخی بنقل از ابن اسحاق، نام ...