cüre - جره
The entry is a dictionary list for the word cüre - جره
جره Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
جره: سمعت جَراهِيةَ القوم: يريد كلامَهم وجَلَبتهم وعَلانيتهم دون سِرِّهم. ويقال: جَرَّهْتُ الأَمر تَجْريهاً إِذا أَعْلَنته. ولقيتُه جَراهِيةٌ أَي ظاهِراً؛ قال ابن العَجْلانِ الهُذَليُّ: ولولا ذا لَلاقَيْت. المَنايا جَراهِيةً، وما عنها مَحِيدُ وجاء في جَراهِيةٍ من قومه أَي جماعة. والجَراهِيةُ: ضِخامُ الغنم، وقيل: جَراهِيةُ الإِبل والغنم خيارُهما وضِخامُهما وجِلَّتُهما. وقال ثعلب: قال الغَنَويُّ في كلامه فعَمَد إِلى عِدَّةٍ من جَراهيةِ إِبله فباعها بدِ قالٍ من الغنم؛ دِقال الغنم: قِماؤُها وصِغارُها أَجساماً.والجَرْهُ: الشَّرُّ الشديد. والرَّجَهُ: التَّثَبُّتُ بالأَسْنان والتَّزَعْزُعُ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ رَ ] (اِ) خمچه و سبو. (برهان) (ناظم الاطباء).
سبو. (منتهی الارب) (آنندراج). ظرف معروفی است از خزف. (از
متن اللغة). ظرفی است از سفال که میان آن
بزرگ است و دهن گشادی دارد. (از اقرب
الموارد). ...
سبو. (منتهی الارب) (آنندراج). ظرف معروفی است از خزف. (از
متن اللغة). ظرفی است از سفال که میان آن
بزرگ است و دهن گشادی دارد. (از اقرب
الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ رْ رَ ] (ص، اِ) نرینهٔ هر جانور باشد
از چرنده و پرنده عموماً. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). نر هر چیز باشد
عموماً. (از لغت محلی شوشتر نسخهٔ خطی) (بهارعجم):
در آن زمان که ...
از چرنده و پرنده عموماً. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). نر هر چیز باشد
عموماً. (از لغت محلی شوشتر نسخهٔ خطی) (بهارعجم):
در آن زمان که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رَهْ ] (ع اِ) جِ جرهة. (از منتهی
الارب). رجوع به این کلمه شود.
الارب). رجوع به این کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ رْ رَ / جِ رِ ] (اِخ) قریه ای است از
قرای شیراز. (برهان). قریه ای است نزدیک
شیراز. (ناظم الاطباء). قریه ای از حومهٔ شیراز
که گفته [اند] آن گره است و معرب آن جره
است. (آنندراج):
از ...
قرای شیراز. (برهان). قریه ای است نزدیک
شیراز. (ناظم الاطباء). قریه ای از حومهٔ شیراز
که گفته [اند] آن گره است و معرب آن جره
است. (آنندراج):
از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ رِ ] (اِخ) دهی است که مرکز
دهستان جره از بخش مرکزی کازرون
میباشد. این ده در شصت وچهارهزارگزی
جنوب خاوری کازرون در کنار راه فرعی
کازرون بفراشبند واقع شده و محلی جلگه و
گرمسیر مالاریایی است و ۴۴۷ ...
دهستان جره از بخش مرکزی کازرون
میباشد. این ده در شصت وچهارهزارگزی
جنوب خاوری کازرون در کنار راه فرعی
کازرون بفراشبند واقع شده و محلی جلگه و
گرمسیر مالاریایی است و ۴۴۷ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْرِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
رودزرد از بخش جانکی گرمسیر شهرستان
اهواز. این ده در بیست هزارگزی جنوب
باختری باغ ملک و در دوازده هزارگزی
جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل
واقع شده ...
رودزرد از بخش جانکی گرمسیر شهرستان
اهواز. این ده در بیست هزارگزی جنوب
باختری باغ ملک و در دوازده هزارگزی
جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل
واقع شده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ رَ ] (اِخ) نام قلعه ای است به جره در
ناحیهٔ کازرون که آن را قلعةالشیوخ گویند. (از
تاریخ سیستان صص ۷۸ -۷۹).
ناحیهٔ کازرون که آن را قلعةالشیوخ گویند. (از
تاریخ سیستان صص ۷۸ -۷۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نهر جره از ماصرم برخیزد و
نخست مسجان را آب دهد و برود و جره و
نواحی آن را آب دهد و بعضی از روستای
غندجان پس با نهر بشاپور آمیخته شود و در
دریا افتد. (از فارسنامهٔ ...
نخست مسجان را آب دهد و برود و جره و
نواحی آن را آب دهد و بعضی از روستای
غندجان پس با نهر بشاپور آمیخته شود و در
دریا افتد. (از فارسنامهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(جَ رِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دام برای شکار آهو و غیره . 2 - خرمهره . 3 - سبو.
cüre - جره other entries
Next Words