Huvîşâvend - خویشاوند
The entry is a dictionary list for the word Huvîşâvend - خویشاوند
خویشاوند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی وَ ] (اِ مرکب)
کسی که بواسطهٔ نسبت یا از طرف پدر یا از
طرف مادر و جز آن بشخص نزدیک باشد.
(ناظم الاطباء). قریب. حمیم. مُحِمّ. اُسرَة.
نسیب. (یادداشت بخط مؤلف). قوم. خویش.
منسوب : و چنو ...
کسی که بواسطهٔ نسبت یا از طرف پدر یا از
طرف مادر و جز آن بشخص نزدیک باشد.
(ناظم الاطباء). قریب. حمیم. مُحِمّ. اُسرَة.
نسیب. (یادداشت بخط مؤلف). قوم. خویش.
منسوب : و چنو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی وَ ] (اِخ) احمدبن
طوسی مکنی به ابوسعید. او راست کتاب
اربعین. (یادداشت مؤلف).
طوسی مکنی به ابوسعید. او راست کتاب
اربعین. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی وَ ] (اِخ) علی
قریب حاجب بزرگ محمود غزنوی. رجوع به
علی قریب شود.
قریب حاجب بزرگ محمود غزنوی. رجوع به
علی قریب شود.