yahmum - یحموم
The entry is a dictionary list for the word yahmum - یحموم
یحموم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (ع ص، اِ) سیاه. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء). سیاه سیر. (از معجم البلدان).
هر چیز که سیاه باشد. (دهار). || شب
سخت سیاه. (مهذب الاسماء). || سیاهی.
(مهذب الاسماء). || ...
(ناظم الاطباء). سیاه سیر. (از معجم البلدان).
هر چیز که سیاه باشد. (دهار). || شب
سخت سیاه. (مهذب الاسماء). || سیاهی.
(مهذب الاسماء). || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (اِخ) آبی است غربی مغیثة.
(منتهی الارب). آبی است در غرب مغیثة. در
شش میلی سغدیه در یک صخره و در راه مکه
واقع شده است. (از معجم البلدان). || نام
چند اسب، از جمله ...
(منتهی الارب). آبی است در غرب مغیثة. در
شش میلی سغدیه در یک صخره و در راه مکه
واقع شده است. (از معجم البلدان). || نام
چند اسب، از جمله ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (اِخ) کوهی است در مصر.
(منتهی الارب) (از معجم البلدان). نام قسمتی
از جایی است در مصر در شرق قاهره و تمام
آن جبال را به صیغهٔ جمع، یحامیم خوانند. (از
قاموس). || کوه دراز ...
(منتهی الارب) (از معجم البلدان). نام قسمتی
از جایی است در مصر در شرق قاهره و تمام
آن جبال را به صیغهٔ جمع، یحامیم خوانند. (از
قاموس). || کوه دراز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(یَ) [ ع . ] 1 - (ص .) سیاه . 2 - (اِ.) دود. 3 - (اِخ .) نام اسب امام حسین و اسب
هشام ابن عبدالملک .
هشام ابن عبدالملک .
yahmum - یحموم other entries
Next Words