nahhas - نحاس
The entry is a dictionary list for the word nahhas - نحاس
نحاس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bakır; bakırcı
Arapça - Türkçe sözlük
I
نُحَاس
bakır
Anlamı: bir element
II
نَحَّاس
bakırcı
Anlamı: bakır işleyen veya satan kimse
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ / نُ ] (ع اِ) مس. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از
اقرب الموارد) (مهذب الاسما) (مفاتیح). به
فارسی مس نامند و نوعی که در معدن متکون
می شود مس رست گویند و روی ...
الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از
اقرب الموارد) (مهذب الاسما) (مفاتیح). به
فارسی مس نامند و نوعی که در معدن متکون
می شود مس رست گویند و روی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ ] (اِ) پاره های چرمی که در میان
تخت کفش میگذارند تا آب در آن نفوذ نکند.
(ناظم الاطباء).
تخت کفش میگذارند تا آب در آن نفوذ نکند.
(ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ حْ حا ] (ع ص) مسگر. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسما)
(دهار). صانع النحاس. (اقرب الموارد). این
انتساب معاملهٔ مس و عمل مسگری و
ساختن ظروف و مسینه آلات را رساند. (از
سمعانی). || مس ...
الارب) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسما)
(دهار). صانع النحاس. (اقرب الموارد). این
انتساب معاملهٔ مس و عمل مسگری و
ساختن ظروف و مسینه آلات را رساند. (از
سمعانی). || مس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ حْ حا ] (اِخ) ابوالمعالی اصفهانی.
از شاعران و خطاطان عهد سلجوقی است.
مدتی در دربار الب ارسلان و ملکشاه و
برکیارق و سلطان محمد، شاهان سلجوقی
خدمت کرد و سرانجام نزد المستظهرباللََّه
عباسی رفت و به وزارت وی رسید، ...
از شاعران و خطاطان عهد سلجوقی است.
مدتی در دربار الب ارسلان و ملکشاه و
برکیارق و سلطان محمد، شاهان سلجوقی
خدمت کرد و سرانجام نزد المستظهرباللََّه
عباسی رفت و به وزارت وی رسید، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) احمدبن ابراهیم بن محمد
شافعی دمشقی دمیاطی، ملقب به محیی الدین.
از فضلای قرن نهم هجری است. وی در فتنهٔ
تیمور از دمشق به دمیاط رفت و به سال ۸۱۴
هـ . ق. درگذشت. از تألیفات اوست: ۱
شافعی دمشقی دمیاطی، ملقب به محیی الدین.
از فضلای قرن نهم هجری است. وی در فتنهٔ
تیمور از دمشق به دمیاط رفت و به سال ۸۱۴
هـ . ق. درگذشت. از تألیفات اوست: ۱
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) احمدبن اسماعیل بن یونس
مرادی مصری، مکنی به ابوجعفر و مشهور به
نحاس و ابن النحاس و صفار. مفسر و نحوی و
دانشمند قرن چهارم هجری و کثیرالتألیف
است. از تألیفات اوست: ۱- ادب ...
مرادی مصری، مکنی به ابوجعفر و مشهور به
نحاس و ابن النحاس و صفار. مفسر و نحوی و
دانشمند قرن چهارم هجری و کثیرالتألیف
است. از تألیفات اوست: ۱- ادب ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
نُحاسٌ
[nu'ħaːs]
n m
نَوْعٌ مِنَ المَعادِنِ m cuivre
◊
نُحاسٌ أَصْفَرُ — cuivre jaune
♦ نُحاسٌ أَحْمَرُ cuivre rouge
♦ مَنْجَمُ نُحاسٍ mine de cuivre
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
نُحَاسٌ
1) медь; ال نحاس الاصفر желт. медь, латунь
2) природа, натура
* * *
уа=
медь