mindel - مندل
The entry is a dictionary list for the word mindel - مندل
مندل Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
مندل: قال المبرد: المَنْدَل العود الرَّطْب، وهو المَنْدَلِيُّ؛ قال الأَزهري: هو عندي رباعي لأَن الميم أَصلية، قال: لا أَدري أَعربي هو أَو معرب.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ دَ ] (اِ) خط عزیمت بود که معزمان
کشند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۲۲).
دایره ای را گویند که عزایم خوانان بر گرد خود
بکشند و در میان آن نشسته عزایم و ادعیه
خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج).
دایره ...
کشند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۲۲).
دایره ای را گویند که عزایم خوانان بر گرد خود
بکشند و در میان آن نشسته عزایم و ادعیه
خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج).
دایره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ دِ ] (اِ) نوعی از قماش و در
فرهنگ سروری گفته قماشی که از آن سایبان
کنند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج).
فرهنگ سروری گفته قماشی که از آن سایبان
کنند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ دَل ل ] (ع ص) راه نموده شده.
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به اندلال
شود. || اجازت یافته. (ناظم ...
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به اندلال
شود. || اجازت یافته. (ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ دَ ] (ع اِ) دستار. (منتهی الارب)
(آنندراج). دستاری که به وی دست پاک کنند
و دستار خوان و دستاری که بر میان بندند.
(ناظم الاطباء). پارچه ای که با آن عرق و جز
آن را پاک کنند. مندیل. (از ...
(آنندراج). دستاری که به وی دست پاک کنند
و دستار خوان و دستاری که بر میان بندند.
(ناظم الاطباء). پارچه ای که با آن عرق و جز
آن را پاک کنند. مندیل. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ دَ ] (ع اِ) موزه. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). کفش. (از اقرب
الموارد).
(آنندراج) (ناظم الاطباء). کفش. (از اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ دَ ] (اِخ) گویند شهری است در
زمین هند که در آنجا عود بسیار است و عود
مندلی به سبب آن گویند. (برهان). زکریابن
محمود قزوینی در عجایب البلدان آورده که
مندل شهری است در زمین هند که عود ...
زمین هند که در آنجا عود بسیار است و عود
مندلی به سبب آن گویند. (برهان). زکریابن
محمود قزوینی در عجایب البلدان آورده که
مندل شهری است در زمین هند که عود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ دِ ] (اِخ) گرِگور یوهان. راهب و
گیاه شناس اتریشی (۱۸۲۲-۱۸۸۴م.) که
آزمایشهای فراوان و بسیار دقیقی بر روی
گیاهان دورگه انجام داد و کیفیت توارث را
میان گیاهان تحقیق کرد و به کشف قانون
توارث ...
گیاه شناس اتریشی (۱۸۲۲-۱۸۸۴م.) که
آزمایشهای فراوان و بسیار دقیقی بر روی
گیاهان دورگه انجام داد و کیفیت توارث را
میان گیاهان تحقیق کرد و به کشف قانون
توارث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مَ دَ) (اِ.) مندله ، دایره ای که جادوگران و دعاخوانان به دور خود می کشند و در
میان آن نشسته دعا یا افسون می خوانند.
میان آن نشسته دعا یا افسون می خوانند.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مَنْدَل، ضَرْبُ المَنْدَل
necromancy; spiritualism, spiritism; fortune-telling, soothsaying
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مَنْدَلٌ
мн. مَنَادِلُ
волшебное гадание, ясновидение; مندل فتح ال гадать, предсказывать