mikar - معقر
The entry is a dictionary list for the word mikar - معقر
معقر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ قَ ] (ع ص) سرج معقر؛ زین که ستور
را پشت ریش کند. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || رجل معقر؛ مرد که خسته
گرداند شتر را از مانده کردن. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (از ...
را پشت ریش کند. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || رجل معقر؛ مرد که خسته
گرداند شتر را از مانده کردن. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ قِ ] (ع ص) مرد بسیار آب و زمین و
باسامان. (منتهی الارب). مرد دارای بسیار
آب و زمین و عقار. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || زین و پالان که پشت ریش کند
ستور را. ...
باسامان. (منتهی الارب). مرد دارای بسیار
آب و زمین و عقار. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || زین و پالان که پشت ریش کند
ستور را. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ قَ ] (اِخ) رودباری است به یمن. از
آن است احمدبن محمدبن جعفر استاد مسلم.
(منتهی الارب). رودباری است در یمن. (ناظم
الاطباء). وادیی است در یمن در نزدیکی
زیبد. (از معجم البلدان).
آن است احمدبن محمدبن جعفر استاد مسلم.
(منتهی الارب). رودباری است در یمن. (ناظم
الاطباء). وادیی است در یمن در نزدیکی
زیبد. (از معجم البلدان).