müsebba - مسبع
The entry is a dictionary list for the word müsebba - مسبع
مسبع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
yedigen
Arapça - Türkçe sözlük
مُسَبَّع
yedigen
Anlamı: yedi kenarlı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ بَ ] (ع اِ) محل سبع و جانوران
درنده. ج، مَسابع. (ناظم الاطباء):
آنکه سنت با جماعت ترک کرد
در چنین مسبع ز خون خویش خورد.
مولوی.
و رجوع به مسبعة شود.
درنده. ج، مَسابع. (ناظم الاطباء):
آنکه سنت با جماعت ترک کرد
در چنین مسبع ز خون خویش خورد.
مولوی.
و رجوع به مسبعة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ بَ ] (ع ق) هفت هفت. هفتاهفتا:
جاء القوم سباع و مسبع؛ هفتا هفتا آمدند.
(ناظم الاطباء).
جاء القوم سباع و مسبع؛ هفتا هفتا آمدند.
(ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ بَ ] (ع ص) نعت مفعولی از مصدر
اسباع. بر سر خود گذاشته. پسرخوانده. فرزند
بحرام. || آنکه مادرش مرده پس شیر غیر
مادر خود خورده باشد. || آنکه هفت پشت
یا چهار ...
اسباع. بر سر خود گذاشته. پسرخوانده. فرزند
بحرام. || آنکه مادرش مرده پس شیر غیر
مادر خود خورده باشد. || آنکه هفت پشت
یا چهار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ سَ بْ بَ ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی
از مصدر تسبیع. رجوع به تسبیع شود.
|| هفت بخش کرده شده. (غیاث)
(آنندراج). به هفت بخش کرده. هفت شده.
|| چیزی که هفت ...
از مصدر تسبیع. رجوع به تسبیع شود.
|| هفت بخش کرده شده. (غیاث)
(آنندراج). به هفت بخش کرده. هفت شده.
|| چیزی که هفت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کودکی که هفت ماهه به دنیا آمده . 2 - بچه ای که مادرش
مرده و دیگری به او شیر داده .
مرده و دیگری به او شیر داده .