muhazzal - مخضل
The entry is a dictionary list for the word muhazzal - مخضل
مخضل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ضِ ] (ع ص) ترکننده چیزی را
به آب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد).
به آب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ضَ ] (ع ص) عیش مخضل؛
عیش خوش و خرم. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (آنندراج). زندگانی خوش و
خرم. (ناظم الاطباء).
عیش خوش و خرم. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (آنندراج). زندگانی خوش و
خرم. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ضَ ] (ع ص) سیف مخضل؛
شمشیر بران، لغتی است در صاد مهمله.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
شمشیر بران، لغتی است در صاد مهمله.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ضَ ل ل ] (ع ص) به معنی مُخضَل
است و رجوع به مادهٔ قبل و اخضال شود.
|| پشته و تپهٔ تر و مرطوب از شبنم.
(ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
است و رجوع به مادهٔ قبل و اخضال شود.
|| پشته و تپهٔ تر و مرطوب از شبنم.
(ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُخْضَلّ، مُخَضّل: نَدِيّ، مُبَلّل
moist, wet, dewy, damp; moistened, wetted, bedewed, dabbled, drenched, sparged
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُخْضَلّ، مُخَضّل: نَدِيّ، مُبَلّل
moist, wet, dewy, damp; moistened, wetted, bedewed, dabbled, drenched, sparged