mücesset - مجسد
The entry is a dictionary list for the word mücesset - مجسد
مجسد Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
mücessem
Arapça - Türkçe sözlük
مُجَسَّد
mücessem
Anlamı: cisim durumunda olan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ سَ ] (ع ص) جامه ای که ملاصق
تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای
که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء).
جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی
گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. ...
تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای
که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء).
جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی
گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ سَ ] (ع ص) سرخ. ج، مجاسد.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- ثوب مجسد؛ جامه ای که به تن ملصق
باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامهٔ
چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به
مِجسَد ...
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- ثوب مجسد؛ جامه ای که به تن ملصق
باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامهٔ
چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به
مِجسَد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ جَ سْ سَ ] (ع ص) ثوب مجسد؛
جامهٔ رنگین به زعفران. (منتهی الارب)
(آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به معنی
سوم مادهٔ قبل شود. - صوت مجسد؛ آواز
نیکو مناسب در لحن و ...
جامهٔ رنگین به زعفران. (منتهی الارب)
(آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به معنی
سوم مادهٔ قبل شود. - صوت مجسد؛ آواز
نیکو مناسب در لحن و ...
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُجَسّد: مُتَجَسّد
embodied, incarnate, corporeal, incorporated, materialized, substantiated; shaped, formed; personified, typified, symbolized