Gebri - گبری
The entry is a dictionary list for the word Gebri - گبری
گبری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (حامص) گبر بودن. دین گبر
داشتن. مجوس بودن : و مبتدعان آنجا
[ پارس ] ثبات نیابند و تعصب مذهب گبری
ندانند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ۱۱۷). از
پادشاهی گشتاسب سی سال بگذشت
زردشت بیرون آمد و دین ...
داشتن. مجوس بودن : و مبتدعان آنجا
[ پارس ] ثبات نیابند و تعصب مذهب گبری
ندانند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ۱۱۷). از
پادشاهی گشتاسب سی سال بگذشت
زردشت بیرون آمد و دین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (ص نسبی، اِ) لهجهٔ زرتشتیان
ایران (مخصوصاً یزد و کرمان). رجوع به گبر
و مقدمهٔ فرهنگ بهدینان بقلم پورداود صفحهٔ
۵ ببعد شود. در فرهنگ مزبور لغات متعلق
بدین لهجه بترتیب آمده است.
ایران (مخصوصاً یزد و کرمان). رجوع به گبر
و مقدمهٔ فرهنگ بهدینان بقلم پورداود صفحهٔ
۵ ببعد شود. در فرهنگ مزبور لغات متعلق
بدین لهجه بترتیب آمده است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) نام دهی از بلوکات
گله دار، هفده فرسخ میانهٔ شمال و مغرب
گله دار است. (فارسنامهٔ ناصری ص ۲۶۰).
گله دار، هفده فرسخ میانهٔ شمال و مغرب
گله دار است. (فارسنامهٔ ناصری ص ۲۶۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) ملامحمد قاسم. از شعرای
ایران از مردم کاشان. او راست:
گلخن نشین آتش سودا کسی مباد
سرگرم شعله های تمنا کسی مباد
آن را که رد کنیم شود رد کائنات
مردود بارگاه دل ما کسی مباد
بوی تو ز ...
ایران از مردم کاشان. او راست:
گلخن نشین آتش سودا کسی مباد
سرگرم شعله های تمنا کسی مباد
آن را که رد کنیم شود رد کائنات
مردود بارگاه دل ما کسی مباد
بوی تو ز ...