lagzan - لغزان
The entry is a dictionary list for the word lagzan - لغزان
لغزان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (نف) لخشان . لغزنده. لیز. در
حال لغزیدن. اَملس. نسو. نسود. عَثور. لزج.
لَجز. قرقر. زُهلول. (منتهی الارب):
آب کندی دور و بس تاریک جای
لغزلغزان چون در او بنهند پای.رودکی.
سرش همچو سر ماهی است لغزان.
سوزنی.
زُل؛ جای ...
حال لغزیدن. اَملس. نسو. نسود. عَثور. لزج.
لَجز. قرقر. زُهلول. (منتهی الارب):
آب کندی دور و بس تاریک جای
لغزلغزان چون در او بنهند پای.رودکی.
سرش همچو سر ماهی است لغزان.
سوزنی.
زُل؛ جای ...