kaka - قعقاع
The entry is a dictionary list for the word kaka - قعقاع
قعقاع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (ع اِ) اسم است آواز سلاح را.
(اقرب الموارد). || (ص) آنکه از بندهای
پایش آواز برآید وقت رفتن. || خرمای
خشک. || تب لرزه. ...
(اقرب الموارد). || (ص) آنکه از بندهای
پایش آواز برآید وقت رفتن. || خرمای
خشک. || تب لرزه. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) راهی است از یمامه به
بحرین، و در زمان جاهلیت مسلوک بوده
است. (معجم البلدان).
بحرین، و در زمان جاهلیت مسلوک بوده
است. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) راهی است در یمامه تا
بکوخه. (منتهی الارب). رجوع به مادهٔ قبل
شود.
بکوخه. (منتهی الارب). رجوع به مادهٔ قبل
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن ابی حدرد. از صحابیان
است. (منتهی الارب). قعقاع بن ابی حدرد
اسلمی، از صحابیان است. و گویند قعقاع بن
عبداللََّه بن ابی حدرد، ابن ابی حاتم از پدر خود
چنین نقل کند. رجوع به قعقاع بن ...
است. (منتهی الارب). قعقاع بن ابی حدرد
اسلمی، از صحابیان است. و گویند قعقاع بن
عبداللََّه بن ابی حدرد، ابن ابی حاتم از پدر خود
چنین نقل کند. رجوع به قعقاع بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن جلیل. وزیر ولیدبن
عبدالملک بود. (دستورالوزراء ص ۲۰).
عبدالملک بود. (دستورالوزراء ص ۲۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن حبیش عیسی. وزیر و
کاتب ولید خلیفهٔ اموی بود. رجوع به مجمل
التواریخ و القصص چ بهار ص ۳۰۶ شود.
کاتب ولید خلیفهٔ اموی بود. رجوع به مجمل
التواریخ و القصص چ بهار ص ۳۰۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن سوید منقری. از والیان
بنی امیه است. وی در سجستان حکومت
داشت و بعضی از شعرا در مدح وی اشعاری
دارند. رجوع به البیان و التبیین جاحظ ج ۲
ص ۱۳۹ شود. یزید عبدالملک پس ...
بنی امیه است. وی در سجستان حکومت
داشت و بعضی از شعرا در مدح وی اشعاری
دارند. رجوع به البیان و التبیین جاحظ ج ۲
ص ۱۳۹ شود. یزید عبدالملک پس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن شور. مردی بود از
بنی ذهل بن ثعلبه مشهور به فصاحت و حسن
معاشرت و خوی و روی نیکو. (الانساب
سمعانی). قعقاع بن شور، از تابعیان است که
در حسن محاورت بدو مثل زنند. (منتهی ...
بنی ذهل بن ثعلبه مشهور به فصاحت و حسن
معاشرت و خوی و روی نیکو. (الانساب
سمعانی). قعقاع بن شور، از تابعیان است که
در حسن محاورت بدو مثل زنند. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن ابی حدرد
اسلمی. از صابیان است. ابن عبدالبر گوید:
وی در حدیث روایت کرد. بخاری گوید:
حدیث ابن ابی حدرد نزد عبداللََّه بن سعید
صحیح نیست. (الاصابة قسم ۳ ص ۲۸۷).
رجوع به قعقاع بن ابی حدرد ...
اسلمی. از صابیان است. ابن عبدالبر گوید:
وی در حدیث روایت کرد. بخاری گوید:
حدیث ابن ابی حدرد نزد عبداللََّه بن سعید
صحیح نیست. (الاصابة قسم ۳ ص ۲۸۷).
رجوع به قعقاع بن ابی حدرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن عمرو تمیمی. یکی از
دلاوران و قهرمانان عرب از دورهٔ جاهلیت و
اسلام و از صحابیان و از شاعران است. وی
در وقعهٔ یرموک و فتح دمشق و بیشتر
جنگهای مسلمانان ایرانیان حضور داشته و
در کوفه سکونت ...
دلاوران و قهرمانان عرب از دورهٔ جاهلیت و
اسلام و از صحابیان و از شاعران است. وی
در وقعهٔ یرموک و فتح دمشق و بیشتر
جنگهای مسلمانان ایرانیان حضور داشته و
در کوفه سکونت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن عیسی. یکی از وزرای
امویان است. در دستورالوزراء آمده: پوشیده
نماند که صاحب جوامع التواریخ جلالی
قعقاع بن عیسی و... را در سلک وزراء
بنی امیه شمرده اما ذکر نکرده که جماعت
مذکوره ملازم کدام ...
امویان است. در دستورالوزراء آمده: پوشیده
نماند که صاحب جوامع التواریخ جلالی
قعقاع بن عیسی و... را در سلک وزراء
بنی امیه شمرده اما ذکر نکرده که جماعت
مذکوره ملازم کدام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن معبد تمیمی. یکی از
بزرگان طایفهٔ بنی تمیم است که درک صحبت
پیغمبر را کرده است. رجوع به منتهی الارب و
البیان و التبیین ج ۳ ص ۲۱۵ و پاورقی آن و
ج ۳ ص ۶۱ شود.
بزرگان طایفهٔ بنی تمیم است که درک صحبت
پیغمبر را کرده است. رجوع به منتهی الارب و
البیان و التبیین ج ۳ ص ۲۱۵ و پاورقی آن و
ج ۳ ص ۶۱ شود.
kaka - قعقاع other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.