tayyan - طیان
The entry is a dictionary list for the word tayyan - طیان
طیان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی از دهستان حشمت آباد
بخش دورود شهرستان بروجرد در ۴۲
هزارگزی جنوب خاوری دورود کنار راه
مالرو کرجیان بقطعهٔ رستم. کوهستانی و
سردسیر با ۱۰۸ تن سکنه. آب آن از قنات.
محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی
زراعت. راه آن ...
بخش دورود شهرستان بروجرد در ۴۲
هزارگزی جنوب خاوری دورود کنار راه
مالرو کرجیان بقطعهٔ رستم. کوهستانی و
سردسیر با ۱۰۸ تن سکنه. آب آن از قنات.
محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی
زراعت. راه آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی از دهستان کشور بخش
پاپی شهرستان خرم آباد در ۵۳ هزارگزی
جنوب باختری سپیددشت و ۲۴ هزارگزی
باختر ایستگاه کشور. جلگه و گرمسیر
مالاریائی با ۶۰ تن سکنه. آب آن از
چشمه ها. ...
پاپی شهرستان خرم آباد در ۵۳ هزارگزی
جنوب باختری سپیددشت و ۲۴ هزارگزی
باختر ایستگاه کشور. جلگه و گرمسیر
مالاریائی با ۶۰ تن سکنه. آب آن از
چشمه ها. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یا ] (ع ص) رجلٌ طیانٌ؛ مرد
گرسنه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء).
|| گل گر. (مهذب الاسماء). بناء. گلیگر. راز.
گلکار. کلال. (غیاث اللغات) (آنندراج).
گرسنه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء).
|| گل گر. (مهذب الاسماء). بناء. گلیگر. راز.
گلکار. کلال. (غیاث اللغات) (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یا ] (اِخ) از اعلام است که
جمعی از آنها چون بنا بوده اند خود را منسوب
بدان ساخته اند. (سمعانی).
جمعی از آنها چون بنا بوده اند خود را منسوب
بدان ساخته اند. (سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَیْ یا ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن
محمدبن یوسف بن اسحاق السخی (ظ :
الشیخی) الطیان الشاعر بالعجمیة. وی اهل
قریهٔ شیخ بوده. بیشتر اشعار او در سحق و
مطاینه (ظ : مطایبه) میباشد. دیوان وی در مرو
شهرتی دارد. در آخر ...
محمدبن یوسف بن اسحاق السخی (ظ :
الشیخی) الطیان الشاعر بالعجمیة. وی اهل
قریهٔ شیخ بوده. بیشتر اشعار او در سحق و
مطاینه (ظ : مطایبه) میباشد. دیوان وی در مرو
شهرتی دارد. در آخر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِ) یاسمن صحرائی را گویند و
آن مانند لبلاب بر یکدیگر پیچیده و بر
شاخه های آن خار میباشد مانند خار گل و آن
را بعربی عشبةالنار خوانند. (برهان)
(آنندراج). یاسمین بری است. (فهرست
مخزن الادویه). یاسمن دشتی.
آن مانند لبلاب بر یکدیگر پیچیده و بر
شاخه های آن خار میباشد مانند خار گل و آن
را بعربی عشبةالنار خوانند. (برهان)
(آنندراج). یاسمین بری است. (فهرست
مخزن الادویه). یاسمن دشتی.