şuyey - شی
The entry is a dictionary list for the word şuyey - شی
شی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (از ع، اِ) مخفف شی ء.
چیز:
هنگام همت وی و هنگام جود وی
شی ء است همچو لاشی و لاشی بود چو شی.
منوچهری.
همه دادند استعداد هر شی
بمعنی و بصورت میّت و حی.ناصرخسرو.
گفتم خدای را ...
چیز:
هنگام همت وی و هنگام جود وی
شی ء است همچو لاشی و لاشی بود چو شی.
منوچهری.
همه دادند استعداد هر شی
بمعنی و بصورت میّت و حی.ناصرخسرو.
گفتم خدای را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ی ی ] (ع مص) بریان کردن گوشت:
شوی اللحم شیاً. (از اقرب الموارد) (از منتهی
الارب) (از ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء)
(تاج المصادر بیهقی) (دهار). بریان کردن.
(ترجمان جرجانی). سرخ کردن (چنانکه
ماهی را در روغن). (یادداشت ...
شوی اللحم شیاً. (از اقرب الموارد) (از منتهی
الارب) (از ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء)
(تاج المصادر بیهقی) (دهار). بریان کردن.
(ترجمان جرجانی). سرخ کردن (چنانکه
ماهی را در روغن). (یادداشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ی ی ] (ع ص، اِ، از اتباع) عیّ شیّ؛
از اتباع است: جاء بالعی و الشی؛ یعنی اندک و
هیچکاره آورد. مأخوذ من الشواء و هو
الرذال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| دوربین، مقابل نزدیک بین. (از ...
از اتباع است: جاء بالعی و الشی؛ یعنی اندک و
هیچکاره آورد. مأخوذ من الشواء و هو
الرذال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| دوربین، مقابل نزدیک بین. (از ...